خلاصة:
سازمانهای دولتی در مسیر توسعه و بالندگی درآینده ای نه چندان دور با کاهش شدید منابع وافزایش
ضرورت پاسخگویی، تعهد و عملکرد بالا به مشتریان خود درقبال خدماتی که ارائه میدهند مواجه هستند
و اگر این سازمانها بخواهند در محیط های متغیر، پیچیده، رقابتی وپویا به شکل اثر بخش با مزیت رقابتی
فعالیت نمایند ناگزیرند به سبک و روشهای جدید مدیریت رو بیاورند واز آن استقبال نمایند درواقع
مدیریت بر پایه ارزشها به طور تدریجی به شکل چارچوبی کلان برای باز آفرینی دوباره ومستمر فرهنگ
سازمانی در میآید و به وسیله این فرهنگ نو تعهد جمعی برای نوآوری به وجود میآورد. بنابراین
مدیریت بر پایه ارزشها به دلیل جذب پیچیدگیهای سازمانی، به کارگیری مبانی مدیریت اقتضایی،
تخصص گرایی، دانش محور بودن وپاسخگویی را دربین کارکنان به ویژه در محیط های آموزشی افزایش
داده وارتقای سطح کیفیت محصول یا خدمات ارایه شده به مشتریان را افزایش خواهد داد. لذا در این
مقاله، با توجه به اهمیت موضوع و نوین بودن آن، به بررسی ارتباط بین عامل کلیدی ارزشهای مشترک و
پرداختیم. « مدیریت بر مبنای ارزشها » رویکرد مدیریتی جدیدی تحت عنوان مدیریت بر مبنای ارزش ها پرداختیم
ملخص الجهاز:
واکاوي سير تکامل مديريت بر مبناي ارزش ها ليلا علي مرداني دکتري تاريخ و فلسفه آموزش و پرورش چکيده سازمانهاي دولتي در مسير توسعه و بالندگي درآينده اي نه چندان دور با کاهش شديد منابع وافزايش ضرورت پاسخگويي، تعهد و عملکرد بالا به مشتريان خود درقبال خدماتي که ارائه ميدهند مواجه هستند و اگر اين سازمان ها بخواهند در محيط هاي متغير، پيچيده ، رقابتي وپويا به شکل اثر بخش با مزيت رقابتي فعاليت نمايند ناگزيرند به سبک و روش هاي جديد مديريت رو بياورند واز آن استقبال نمايند درواقع مديريت بر پايه ارزشها به طور تدريجي به شکل چارچوبي کلان براي باز آفريني دوباره ومستمر فرهنگ سازماني در ميآيد و به وسيله اين فرهنگ نو تعهد جمعي براي نوآوري به وجود مي آورد.
با پذيرش اين اصل که ارزش هاي مشترک ازجمله عناصر فرهنگ سازماني بوده و به همراه باورها تجلي فرهنگ سازماني هستند (استانلي ديويس ، ١٣٧٣:٢٢١) و ارزشهاي اصلي سازمان ، که به مقيــاس وسيـع مــورد توجه همگان قرار مي گيرند، معرف فرهنگ آن سازمان هستند (رابينز، مباني رفتار سازماني، ١٣٧٣:٣٧٩) و موازين اخلاقي سازمان ، يک سيستم ارزشي هستند که سرلوحه کار اعضاي سازمان قرار گرفته است (جفري و کارون ، ١٣٨٠: ٣٤) و توجه به اينکه فرهنگ سازماني سيستمي مرکب از چندين ارزش مشترک است که کارکنان را رهبري ميکند و اينکه اغلب در کنار روش هاي مديريت اجرايي ، سازمان و نتايج آن را در سطح بالا به منابع انساني منعکس مي کند و در صورتي که ارزش هاي سازماني را نــاشي از عــوامل متعددي مثل سمبل ها، ساختار قدرت ، ساختـار ســازماني، رهبري، داستانها و اسطوره ها و سيستم هاي ســازمــان بدانيـم (١٤٦ P ,٢٠٠٢ ,TIM HANNAGAN) ارتباط متقابل فرهنگ سازماني و ارزشها و سيستم مديريت ، به خوبي عيان ميگردد.