خلاصة:
هدف از این مقاله، بررسی تاثیر آرمان گرایی توسعه ای جوانان تهرانی بر گرایش آن ها به مهاجرت است. چارچوب نظری اصلی تحقیق، نظریه مکتب وابستگی و نظریه والرشتاین است. این تحقیق با روش پیمایشی و با روش نمونه گیری چند مرحله ای از بین جوانان ۱۸ تا ۳۰ ساله تهرانی انجام گردید؛ بدین صورت که ابتدا مناطق بر اساس شاخصهای توسعه یافتگی به چهار خوشه تقسیم شده و سپس با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای و متناسب با حجم جمعیت جوان برای هر طبقه محاسبه گردیده و بار دیگر داخل هر یک از طبقات به صورت جداگانه نسبت به حجم هر کدام از مناطق ۲۲گانه، نمونهها توزیع شده است. مجموع کل نمونههای انتخاب شده، ۱۲۱۷ نفر میباشد و با پرسش نامه محقق ساخته به تحقیق از آنها درباره موضوع مطروحه پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد آرمان گرایی توسعه ای با ضریب مسیر ۴۴۱/ ۰ از میان متغیرهای تعریف شده به عنوان قویترین متغیر بر گرایش به مهاجرت در بین جوانان تاثیر داشت. در مرتبه بعدی گرایش مذهبی افراد است که خود متاثر از متغیرهای دیگر بوده، ولی خودش به طور مستقیم اثر قابل توجهی بر گرایش به مهاجرت جوانان داشته است. بنابراین متغیر گرایش مذهبی با ضریب اثر (۱۹۵/ ۰) دومین متغیر بوده که اثر مستقیم در میزان گرایش به مهاجرت جوانان داشته است؛ به این معنا که با بالا رفتن گرایش مذهبی افراد میزان گرایش آنها به مهاجرت رو به پایین آمده است. در مرتبه بعدی متغیر سرمایه اجتماعی با ضریب اثر(۱۸۸/ ۰) بیشترین تاثیر مستقیم را بر روی میزان گرایش به مهاجرت جوانان دارد؛ به این معنا هر چه قدر سرمایه اجتماعی کمتر باشد، گرایش به مهاجرت نیز زیاد می شود. هر یک از متغییرهای میزان تحصیلات، سن و درآمد به ترتیب با ضریب اثر ۱۵۱/ ۰و ۱۸۶/ ۰و ۱۰۰/ به طور مستقیم در گرایش به مهاجرت جوانان تاثیر گذاشتند. متغیرهای جنسیت، وضعیت تاهل و وضع فعالیت نیز به ترتیب با ضریب اثر، ۱۱۵/ ۰و ۱۳۳/ ۰و ۱۰۲/ ۰ به طور مستقیم در گرایش به مهاجرت جوانان موثر بودند.
ملخص الجهاز:
جمع بندی و نتیجه گیری در یک جمع بندی علمی از نتایج پرسشنامه باز و مصاحبه های این تحقیق مهم ترین عوامل و متغیرهای دخیل در پدیده مهاجرت در ایران عبارت اند از: مشکلات و دغدغه های اقتصادی؛ افت اعتبار اجتماعی علم و پژوهش در جامعه؛ عدم حفظ منزلت اجتماعی؛ کم توجهی به استعدادهای درخشان و آینده آنها؛ عدم ارتباط منطقی و صحیح بین دانشگاه و بخش صنعت؛ ضعف بخش خصوصی؛ عدم وجود سیستم کاریابی و بانک اطلاعاتی پیرامون متخصصان ایرانی؛ سیاست زدگی در امور علمی؛ مقررات مربوط به قانون نظام وظیفه؛ مقررات مربوط به گزینش در استخدام و طولانی بودن مراحل آن؛ فقدان برنامه ریزی صحیح و منطقی و سوء مدیریت؛ عوامل روان شناختی و احساس محرومیت نسبی؛ وجود جاذبه های مادی- رفاهی شایان توجه در کشورهای توسعه یافته و تبلیغات در این زمینه؛ حاکمیت روابط بر ضوابط و خویشاوند و باندسالاری؛ دلبستگی فکری و فرهنگی به خارج، کاهش احساس علاقه به میهن و الگوسازی و الگوپذیری از خارج؛ کمبود ظرفیت های تحقیقاتی؛ ناپایدار بودن مقررات و قوانین و عدم ثبات تصمیمات مسؤولان؛ کمبود امکانات مناسب علمی و تحقیقاتی کشور؛ فقدان نظام بهر ه گیری از توان علمی و تحقیقاتی متخصصان؛ عدم مصرف بهینه بودجه های تحقیقاتی در عین ناکافی بودن؛ عدم تناسب و توجیه منطقی بین درآمدهای مشاغل در داخل کشور؛ عدم تناسب بین فارغ التحصیلان آموزش عالی با فرصت های شغلی در کنار عدم انطباق تخصص و توان فارغ التحصیلان با نیازهای کشور؛ کاهش انگیزه و تعهد برای خدمت به مردم به عنوان وظیفه دینی و ملی؛ عدم استراتژی و برنامه برای جذب نخبگان علمی جوان در سطح ملی.