خلاصة:
هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش تمرین کمخطا، پرخطا و تصادفی بر اکتساب و یادگیری زمانبندی نسبی یک تکلیف حرکتی بود. بدینمنظور 51 دانشجوی پسر (4 ± 22) دانشگاه بوعلی سینا همدان انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در چهار گروه (کنترل، کمخطا، پرخطا و تصادفی) قرار گرفتند. این پژوهش در پنج مرحله شامل پیشآزمون، اکتساب، یادداری/انتقال 10 دقیقه و یادداری/انتقال 24 ساعته انجام گرفت. در مرحله اکتساب، تکلیف زمانبندی با سه درجه دشواری متفاوت (ساده، متوسط و دشوار) در سه جلسه 45 کوششی با دریافت بازخورد توسط گروههای آزمایشی، تمرین شد. بهمنظور تحلیل دادهها از تحلیل واریانس مرکب (دوعاملی) با اندازههای تکراری بر روی هر کدام از متغیرها در مراحل اکتساب و یادداری استفاده شد. همچنین از آزمون تحلیل واریانس یکراهه (آنوا) در سایر مراحل استفاده شد. نتایج در عامل زمانبندی نسبی نشان داد که در پیشآزمون تفاوت معناداری بین گروهها وجود ندارد (5 0/0<P)، و در آزمونهای یادداری و انتقال، گروه کمخطا عملکرد بهتری نسبت به سه گروه پرخطا، تصادفی و کنترل داشت (5 0/0≥P). در آزمون انتقال تکلیف ثانویه (24 ساعته) گروه کمخطا عملکرد بهتری نسبت به گروه تصادفی و پرخطا داشت (5 0/0≥P). این نتایج نشان میدهد که تمرین در شرایط کمخطا به یادگیری بهتر تکلیف و تعمیم آن به شرایط جدید منجر میشود که مطابق با نظریههای یادگیری ضمنی و بازپردازش آگاهانه است.
The aim of this study was to investigate the role of the errorless, errorful and random practice schedules on the acquisition and learning of relative timing in a motor task. 51 male students (age: 22±4 years old) were selected and randomly assigned to four groups (control, errorful, errorless, and random). This study was carried out in five phases: pretest (PRT), acquisition (ACQ), 10-min retention and transfer and 24-hour retention and transfer. In the acquisition phase, a timing task with three different difficulty levels (simple, moderate, and difficult) was practiced in three sessions of 45 trials with feedback by experimental groups. In order to analyze the data, a mixed-design analysis of variance model with repeated measures on each variable was used in the acquisition and retention phases. The one-way analysis of variance (ANOVA) was used in the other phases. The findings of relative timing showed no significant differences among the groups in the pretest (P˃0.05). Additionally, in retention and transfer tests, errorless group had better performance than errorful, random and control groups (P≤0.05). Errorless group performed better than the random and errorful groups in 24-hour transfer test of the secondary task (P≤0.05). These results showed that practice in errorless conditions leads to a better learning of the task and its generalization to new conditions that are consistent with the implicit learning and reinvestment theories
ملخص الجهاز:
مطالعات گسترده نشان دادهاند که مهارتهای آموزشدادهشده با استفاده از رویکرد آشکار، در موقعیتهای که تقاضاهای حرکتی و شناختی، مانند خستگی، تحت فشار روانی و انجام همزمان چند تکلیف بر فرد تحمیل میکنند، کمتر مقاوم اند و موجب اختلال در فرایندهای خودکار اجرای مهارت میشوند )6، 3( 2 k"/>k"/> و همکاران )1997 3 a"/>a"/> و همکاران) 2006( معتقدند که پردازش هوشیار برای توجیه اثر تداخل زمینهای کافی بهنظر نمیرسد و فرایندهای ناهوشیار نیز در آن دخیلاند )7، 5 4 l"/>l"/>و همکاران )7( شواهدی اولیه از مزایای تمرین تصادفی از طریق سازوکارهای یادگیری حر 5 g"/>g"/> را پیشنهاد دادند.
در همین زمینه، مسترز 6 l"/>l"/>عنوان کردند که یادگیری مهارتهای حرکتی میتواند بهطور ضمنی یا بهعبارتی با حداقل تلاش آگاهانه) شناختی( که خود به کاهش وابستگی به حافظۀ کاری منجر میشود، مؤثر واقع گرد یادگیری ضمنی، بنابر تعاریف ،بهعنوان اکتساب مهارت حرکتی با آگاهی اندک یا در غیاب دانش آشکار که عملکرد را هدایت میکند، تعریف شده است.
در همین زمینه ،اخیراً رویکرد یادگیری ضمنی از طریق طرا 7 tices"/>tices"/> بررسی Lee & Magill Osak Sekiya Rendell Implicit motor learning Masters & Maxwell Errorless practices 10-1،8،3(.
بر این اساس موفقیت در انجام زمانبندی نسبی در ابتدای برنامۀ تمرین بر یادگیری الگوی حرکت و تعمیمدهی نیز اثرگذار بوده و موجب بهبود معنادار روند اجرای الگو در بلوکهای تمرین و کسب نتایج بهتر در آزمونهای یادداری و انتقال و زمانبندی مناسب در گروه کمخطا نسبت به گروههای تصادفی و پرخطا شده است.