خلاصة:
این مقاله «ناسازگاریِ» «فایدهگراییِ» میل در «فلسفه اخلاق» با «لیبرالیزم» او در «فلسفه سیاست»، تلاشهای تِن و دئورکین برای «سازگاری» آنها و «تمایز» لئوب و درایور برای حل «ناسازگاری» آن دو را واکاوی میکند. این «تمایز»، میانِ «راهکار اجرایی» و «ملاک» «ارزیابی»، یا «متافیزیک» و «معرفتشناسیِ» عملِ «درست»، است. مقاله، در گامِ پَسین، «ناسازگاریِ» جدیدی را میان «فلسفه اخلاق» و «فلسفه سیاستِ» میل نشان میدهد. میل، از آنجا که خود در «فلسفه اخلاق» «پیامدگرا» است، ظاهراً نمیتواند تمایز «ناپیامدگرایانۀ» «انجام/اجازه آزار» را بپذیرد. همین عدمپذیرش با «اصل آزار» او و تمایز اصلیاش در «فلسفه سیاست» «ناسازگار» است: تمایز میان کارهای «مربوط به خود» و «مربوط به دیگران». این نقدها نشان میدهند سازگار کردن «فایدهگرایی» میل با «لیبرالیزم» و «فلسفه اخلاق» او با «فلسفه سیاست»اش، در چارچوب «سهگانه کلاسیک» (اخلاق فضیلتگرا، وظیفهگرا و فایدهگرا) در «اخلاق هنجاری»، دشوار است. از این رو، من برای حل این مسئله، آن سهگانه را با «سهگانه مدرن» (اخلاق حدأقلگرا، اعتدالگرا و حدأکثرگرا) در «اخلاق هنجاری» ترکیب کردم. بدینترتیب، میتوان میل را «فایدهگرایی منسجم» دانست که «آزادی» را «شرط ضروریِ» «شکوفایی فرد» و «بیشینهسازی خیر» میداند و میکوشد، با کاهش «شمول» «فایدهگرایی»، گونهای «چندلایه» و «اعتدالگرایانه» از آن ارائه کند.
This paper analyzes the inconsistency of Mill’s utilitarianism in moral philosophy and his liberalism in political philosophy, the efforts of Ten and Dworkin for their consistency and the distinction that Leob and Driver use for reconciling them. The distinction is between decision-procedure and criterion of evaluation or the metaphysics and epistemology of right. In the next step, it shows a new inconsistency between Mill’s moral and political philosophy. It seems that Mill cannot accept the non-consequentialist ‘doing/allowing harm’ distinction in moral philosophy because he himself is a consequentialist. The rejection of this distinction makes it inconsistent with his harm principle and his main distinction in political philosophy: the distinction between ‘self-regarding’ and ‘other-regarding’ actions. These criticisms show the difficulty of reconciling Mill’s utilitarianism with his liberalism and his moral philosophy with his political philosophy in the framework of the classic triple (virtue, deontological and consequentialist ethics) in normative ethics. Therefore, in order to solve this problem, I combined the classic triple with the modern triple (minimalist, moderate, and extremist morality) in normative ethics. In this way, we can regard Mill as a consistent utilitarian who regards liberty as the essential condition for personal development and maximization of the good, and tries to raise a moderate and sophisticated version of utilitarianism by decreasing its pervasiveness.
ملخص الجهاز:
به همين دليل ، آيزايا برلين ، در تفســير آن ، ميگويد ميل تنها کارکرد «قانون » را جلوگيري از «ناسازگاري» «آزادي» افراد يا دفاع از «حقوق »شان ميداند: از آنجـا که عدالت [از ما] ميخواهد به هر فرد کمينه اي از آزادي بدهيم ، هيچ کس حق ندارد کسـي را از اين حق محروم کند و اگر لازم باشـد بايد او را به زور محدود کرد.
مبناي ميل ، در «فلسفه سياست »، «اصل آزار» و «دوگانۀ زرين » است ، اما آيا «ليبراليزم » ميل ميتوانـد بـا «فايده گرايي»اش ســـازگار باشـــد؟ و دقيق تر اين که «آيا دوگانۀ زرين به بيشـــينه ســـازي فايده /خوش حالي براي بيشـترين افراد ميانجامد؟» ميل ، در «فلسـفه سـياسـت »، براسـاس «دوگانۀ زرين »، دخـالـت جـامعـه در کارهاي «مربوط به خود» را مطلقا ناروا مي داند.
به باور تن ، «فايده گرايي چندلايه » راه کاري اســت که ميل براي پاســخ به اشــکالي بزرگ عليه ِ فايده گرايي به کار گرفته اسـت .
اين نگرش آشـکارا با «اصل آزار» که برطبق آن جامعه تنها هنگامي حق دارد در زندگي فرد دخالت کند کـه او، خود، کســـي را «عـامـدانـه » «آزار» داده باشـــد و نيز «دوگانۀ زرين » که برطبق آن جامعه به هيچ روي حق دخالت در کارهاي «مربوط به خود» فرد را ندارد «ناسازگار» است .
از اين رو، ميل ، از آنجا که در «فلسـفه اخلاق » «فايده گرا» است ، نميتوانـد دوگـانـه «انجـام /اجـازه » آزار را بپـذيرد و بـه نـاچـار بـايـد آدمي را، افزون بر کارهايي که «ميکند»، در برابر کارهايي که «نميکند» نيز مسئول بداند.
The Concept of Law. Oxford: Oxford University Press.