خلاصة:
نخبگان سیاسی همواره نقش بهسزایی در شکلگیری گفتمانها در درون جامعه داشتند؛ بهگونهای که یکی از اساسیترین نقشهای نخبگان، پویش نهادینگی سیاسی و بسط حوزه سیاست، مشروعیت بخشیدن به ارزشها و نهادهای جدیدی است که اصول و مبانی همکاری و همزیستی عمومی را تبیین میکنند و به پویشهای سیاسی خصلتی ملی-اخلاقی میبخشند. نخبگان سیاسی ایرانی نیز در قرن نوزدهم، در پی انحطاط ایران و واگرایی گفتمان غالب آن زمان، دچار بحران هویت شدند؛ از اینرو جهت هویتیابی، دست به تاسیس نظمینو در قالب گفتمان ناسیونالیسم باستانگرا زدند. آنها برای این منظور، دالها گفتمان پیشین را با طرد کردن، به حوزه گفتمانگونگی سوق دادند و حول دال مرکز ملت ایران، گفتمان جدیدی را بنا نهادند. در این تحقیق با بررسی افکار سه اندیشمند قرن نوزدهمی، به این موضوع پرداخته شده است که این اندیشمندان تحت تاثیر چه عواملی، صورتبندی نظم نوینی را تدارک دیدند که سالیان بعد به عنوان گفتمان مسلط در ایران به کار گرفته شد.
Political elites have always played an important role in shaping the discourses in society. So that exploration of political institutionalization and expansion of politics’ realm, legitimize the new values and institutions are the most basic role of the elites that explain the principles of public cooperation and coexistence and bestow national-moral character to political explorations. Iranian political elites in the nineteenth century following the decline of Iran and divergence of dominant discourse of that time were suffering from identity crisis; therefore, for identification have established a new order in the form of ancient-oriented nationalism discourse. For this purpose, they have excluded previous discourse’s signifiers to field of discursivity and have established new discourse around the Iranian nation’s nodal point. In this research by study of three Iranian intellectual’s thought, this issue is discussed that what factors affected them and how they articulated a new order as nationalism which after some years was known as the dominant discourse in Iran.
ملخص الجهاز:
از طرفي ديگر هويت يابي ناسيوناليسم به عنوان گفتماني مدرن کـه در دوران مشـروطه بـه عنـوان يکي از گفتمان هاي مطرح زمان خود بود، توسط روش تحليل گفتمان مورد ارزيابي قـرار خواهـد گرفت .
لاکلاو و موفه براي ربط دادن اين عناصر به يکـديگر از مفهـوم مفصـل بنـدي اسـتفاده مي کنند (توحيدفام و صـالحي ، ١٣٨٩، ٦) از ديـدگاه ايـن دو انديشـمند، تعريـف مفصـل بنـدي و گفتمان به هم وابسته اند، به گونه اي که مي گويند: «ما هر عملي را که منجر به برقراري رابطـه اي بين عناصر شود، به نحوي که هويت اين عناصر درنتيجه ي عمل مفصـل بنـدي تعـديل و تعريـف ٧٨ ◊ شود، مفصل بندي مي ناميم » (حقيقت ، ١٣٨٧، ٥٣٥) گفتمان به عنوان کليتي اسـت کـه در آن هـر نشانه ١ از طريق رابطه اش با ديگر نشانه ها(مانند تور ماهيگيري ) به عنوان يـک بعـد٢ تثبيـت شـده است .
پ. ناسيوناليسم بسياري از انديشمندان حوزه علوم انساني بر اين امر توافق دارند کـه خواسـتگاه ناسيوناليسـم به مثابه ايدئولوژي و گفتمان ، اروپا غربي بوده است و در اين خصوص از انقلاب فرانسه بـه عنـوان يکي از پديده هايي که تأثير ژرفي در اشاعه اين ايدئولوژي در جهان داشته اسـت ، يـاد مـي کننـد.
نتيجه گيري در بررسي انديشه هاي نخبگان سياسي ناسيوناليسم باستان گرا مشاهده شد کـه چطـور ايـن افراد باهدف قرار دادن دال هاي مشروعيت بخش گفتمان پاتريمونياليسم سنتي کـه پـيش ازايـن ، ٩٢ ◊ به عنوان گفتمان مسلط بوده است ، به بازتعريف آن ها و سوار کردن مدلول هـاي جديـد بـر آن هـا پرداختند.