خلاصة:
نوشتار حاضر پژوهشی است تحلیلی _ تطبیقی دربارۀ اندیشهها و اعتقادات «مولانا جلالالدین محمد بلخی» بزرگ مرد شعر و ادب و عرفان اسلامی ایران زمین و «ویکتور هوگو» نمایندۀ شعر و شاعری رمانتیک قرن 19 میلادی در فرانسه. نگارنده در این تحقیق می-کوشد تا با تطبیق آراء و اندیشههای «مولانا» و «ویکتور هوگو» دربارۀ «خدا»، «جهان» و «مرگ» به نقاط تشابه و تفارق این دو جهانبینی بپردازد و به این نکته دست یابد که تغییر منطقۀ جغرافیایی و اجتماعی و نیز برهۀ تاریخی در آثار مطرح ادبیات جهان در حوزۀ ادبیات تطبیقی، سبب اختلال در حقیقت مانندی که این آثار در پی القای آن به مخاطب هستند، نمیشود. برای نیل به این مقصود از روش هم زمانی یا موضوع محور و از میان انواع آن از روش مضمون شناسانه استفاده گردیده است. بدین منظور کتاب «مجموعه اشعار تاملات ویکتور هوگو» که به گونهای میتوان گفت معرف مکتب رمانتیسم به شمار میآید برای تحلیل و بررسی اندیشههای «هوگو» مبنا قرار میگیرد تا با آراء «مولانا» در «مثنوی معنوی» و «غزلیات
ملخص الجهاز:
بدين منظور کتاب مجموعه اشعار «تأملات » «ويکتور هوگو» که به گونه اي مي توان گفت معرف مکتب رمانتيسم به شمار مي آيد براي تحليل و بررسي انديشه هاي «هوگو» مبنا قرار مي گيرد تا با آراء «مولانا» در «مثنوي معنوي » و «غزليات شمس » تطبيق داده شود و بدين ترتيب ديدگاه الوهي هر دو انديشمند بر اساس اشعارشان به اثبات رسد و به تبع آن به نزديکي و قرين بودن وحدت انديشة اين دو جهان بيني منتج گردد.
اين من و ما، بهر آن برساختي تا تو با خود نرد خدمت باختي تا من و توها همه يک جان شوند عاقبت مستغرق جانان شوند (دفتر اول ، ب ١٧٨٨١٧٨٧) «به عقيده صوفيان هر چه در عالم فرودين است ، صورت آن به نحوي از اطلاق در عالم مثال و جهان نفوس و عقول و به صورتي مجردتر در عالم مشيت الهي و مرتبة اسماء و اعيان ثابته وجود دارد و هيچ چيز در مرتبة داني و نازل موجود نمي شود مگر آنکه به نحو کمالي مناسب در مراتب عالي موجود است و بنابراين ابر و آفتاب و باران و روشني و نظائر آن ها در عالم غيب هست و آنچه در جهان فرودين است ، دم به دم زوال مي پذيرد و باز صورتي از عالم نهان بر آن افاضه مي شود و هم بدين روش ، تجلي حق در مرتبة جمال و جلال و به صورت قهر و لطف دائم است » (شهيدي ، ١٣٨٢: ٨٣٥).