خلاصة:
در حکمت متعالیه غایت انسان در قوس صعود، نیل به مبدأ وجود است. نفس انسان مادامی که به بدن مادی تعلق دارد، بر اساس حرکت اشتدادی جوهری (خروج تدریجی از قوه به فعل) به صورت لبس بعد از لبس تکامل مییابد. ملاصدرا معتقد است همین که انسان از جهان محسوس به معقول انتقال یافت حرکت در جوهره وجودیاش در عوالم غیرمادی از قوه و سایر لوازم حرکت جوهری مستغنی است. مقاله حاضر با روش توصیفی و تحلیلی درصدد تبیین تفسیر جدیدی از حرکت جوهری و چگونگی تکامل انسان در نشئآت بعد از دنیا است تا این مسئله به اثبات برسد که حرکت مستغنی از خروج از قوه به فعل نیز ممکن است. خاستگاه این قسم از حرکت، وجود و حیات است، به این معنا که موجودات از آن نظر که وجود دارند، دارای حیات، حرکت و عشق به معنای شوق به کمال نامتناهی هستند و بر این اساس، تکامل، تبدیل و تغییر شامل تمام عوالم میشود.
Within transcendental wisdom, the extreme end for human gradational evolution is attaining the origin of existence. While attached to material body, the human soul, on the basis of substantial gradational motion (gradual change from potentiality into actuality), evolves in the form of movement in the substance. Mulla Sadra believes that as soon as Man transfers from sensible world into intelligible world, motion in the existential substance of Man in non-material worlds is needless of force and other necessities of substantial movement. Utilizing a descriptive-analytical method, the current research is an attempt to elaborate on a new approach within substantial motion and the quality of human evolution in the afterworld genesis. This kind of motion originates from life and existence. This means that creatures in their existence possess life, motion and tendency toward a limitless perfection. Therefore, it is concluded that evolution, transformation and change occur in all worlds.
ملخص الجهاز:
بايد توجه داشت که حرکت رجوعي در قوس عروجي، پايان و نهايتي دارد، در عين حال اين نهايت از موجودات طبيعي نيست ، چراکه احتياج به پاياني ديگر پيدا ميکنند و دور و تسلسل لازم ميآيد که محال است ؛ پس مرجع موجودات ، موجودي است تام ، نه از نوع موجودات ناقص که خود بايد به نهايات برسند، و آن موجود تام ، علت العلل است ، چراکه از شئون علت و اصل هر شيء است که معلول و فرع را به سوي خود ميکشاند؛ زيرا علت وجودي معاليل صورت تمام و علت نهايي آنها است (همو، ١٣٩١: ١٦٩-١٧١)، چنان که عارف رومي ميفرمايد: پر و بال ما کمند عشق اوست موکشانش ميکشد تا کوي دوست هر کسي کو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش (مولوي، مثنوي معنوي، دفتر اول ، ابيات ٤٤.
حرکت جوهري نفس و بدن انسان همچون ساير موجودات مادي به نحو تدريجي ، تغيير کمالي به سوي غايت متعالي دارد؛ لذا براي تکامل محتاج به لقاي دنيوي در مدت زماني است (همو، ١٣٩١: ٢١٠–٢١١) و چون تدريج از جمله فيوضات الاهي است که در زمان ، مشخص ميشود، لذا فراتر از زمان عالم طبيعت نه تدريج و نه حرکتي براي نفس انسان متصور نيست (جوادي آملي، ١٣٨٩، ج ٦: ٣٢٩، ٣٢٨).
بنابراين ، ملاصدرا قائل به حرکت دائمي نفوس تا غايات الغايات است ، اما بايد اين نکته را از محمدحسين طباطبايي، پيرو مشرب حکمت متعاليه ، تذکر داد که وقتي انسان در ماده محض قرار دارد حرکت جوهري در ماده است و چون نفس ناطقه شد حرکت جوهرياش در نفس ناطقه و جوهره آن اتفاق ميافتد (حسيني طهراني، بي تا: ٢٣٩؛ نجفي سواد رودباري، ١٣٨٧: ١٠٠).