خلاصة:
عبدالرزاق کاشانی (م 736 ق) فیلسوف و عارفی است که در فلسفه و تصوف اسلامی، بهرغم گمنامی، از درخشندگی خاصی برخوردار است. وی با آگاهی کامل از مبانی عرفان نظری و مکتب ابنعربی از یک سو و غور و تعمق در میراث عرفانی کهن و آموزههای عارفانی چون ابوطالب مکی، خواجه عبدالله انصاری، ابو عبدالرحمن سلمی، سنایی، سهروردی و شیخ اشراق از سوی دیگر، توانست پیوند و تلفیقی مبارک میان دو حوزۀ خراسان بزرگ و غرب اسلامی که از آندلس و مصر نشئت میگرفت، برقرار کند. بهجز این هنر و استعداد خاص عبدالرزاق، اندیشهها و منظومۀ فکریعرفانی وی، از چند جهت دیگر نیز حائز اهمیت و توجه است: یکی جهانبینی خاص عرفانی او که شامل اصلیترین بنمایهها و مبانی عرفان کهن میشود و مضامینی از نوع «نقش محوری عشق، انسان، عنایت و کشش حق، مقامات و احوال سلوک و دیدگاههای روشنبینانه و مشفقانه» در آن جلوهگر شده است. دوم پربرگوباری و غنای این منظومۀ فکری با توجه به آشنایی نویسنده با علومی چون فلسفه، حکمت، کلام، فقه، تفسیر، عرفان و ارشادها و رهنمودهای پیر و مرشدش ملا عبدالصمد نطنزی. سوم عدم تقلید صرف و بیچونوچرا از میراث عرفانی کهن و وجود نوآوریها و خلاقیتهایی از نوع تأکید به «عدالت» در کنار «توحید و محبت» در سلوک و یا طرح و تدوین آییننامۀ بیستوپنج بندی اخلاقیسلوکی. چهارم صبغۀ تعلیمیآموزشی آثار عبدالرزاق و اینکه تنها جلوهگاه فوران مکاشفات و شطحیات عرفانیشهودی نیست و پنجم هنر سادهنویسی و بیانِ روان و جذاب مبانی و موتیفهایهای فلسفی و عرفانی. این هنرها و برجستگیهای پنجگانه، به همراه تحول روحی و فکری غزالیگونه در میانههای عمر و تمایل و گرایش به تصوف و فتوت، اندیشهها و جهانبینی عبدالرزاق را بیش از پیش ارزشمند و شایان توجه کرده است. در این مقاله، ضمن بیان کلیاتی در شرح احوال و تحصیلات و استادان و آثار و مذهب فقهی کاشانی، به گوشههایی از جهانبینی عرفانی او اشاره شده است.
Despite his obscurity, Abd al-Razzaq Kashani (b736 AH) is a philosopher and mystic who shines bright in the firmament of Islamic philosophy and Sufism. Being fully acquainted with the foundations of theoretical mysticism and Ibn al-Arabi’s school on the one hand, and delving deep into the ancient mystical heritage and mystical teachings of Abu Talib Maki, Khajeh Abdullah Ansari, Abu Abdul Rahman Salmi, Sana’i, Suhrawardi, and Sheikh Eshraq on the other hand, Abd al-Razzaq Kashani could establish a blessed link between Greater Khorasan and the Maghreb (Islamic West) which originated from Al-Andalus and Egypt. Apart from this prodigious talent of his, Abd al-Razzaq Kashani’s mystical thoughts and poetry are also significant in several aspects: first, his particular mystical worldview which includes the main foundations and basics of ancient mysticism and reflect themes such as “pivotal role of love, human beings, God’s righteousness and bounty, echelons of spiritual journey and conduct, and enlightened views and compassionate demeanors”. Second, the richness of this poetry of thoughts which entails the author’s acquaintance with fields such as philosophy, wisdom, theology, jurisprudence, Tafsir (exegesis), and mysticism, as well as the guidance of his Master, Mulla Abdul Samad Natanzi. Third, not blindly following the ancient mystical heritage but developing innovations and creations which put emphasis on “justice” along with “monotheism and affection” in the path of spiritual journey and conduct, or drafting a twenty-five clause regulation on ethical codes and conduct. Fourth, the didactic-educational effects of Abd al-Razzaq’s works and the fact that his works were not solely a manifestation of mystical-intuitive revelations, and fifth, the art of writing lucidly and expressing philosophical-mystical motifs eloquently. These five unique traits along with the spiritual and intellectual al-Ghazali-like development in his mid-life as well as the tendency to Sufism made Abd al-Razzaq’s ideas and worldview more valuable and worthwhile. This paper throws light on Kashani’s life, education, teachers, works, and jurisprudence, and then discusses parts of his mystical worldview.
ملخص الجهاز:
بهجز این هنر و استعداد خاص عبدالرزاق، اندیشهها و منظومۀ فکریعرفانی وی، از چند جهت دیگر نیز حائز اهمیت و توجه است: یکی جهانبینی خاص عرفانی او که شامل اصلیترین بنمایهها و مبانی عرفان کهن میشود و مضامینی از نوع «نقش محوری عشق، انسان، عنایت و کشش حق، مقامات و احوال سلوک و دیدگاههای روشنبینانه و مشفقانه» در آن جلوهگر شده است.
همان گونه که در مقدمه نیز اشاره کردیم، آثار عبدالرزاق بهلحاظ جامعیت، تلفیق و ترکیبی است از دو حوزۀ عمدۀ تصوف و فلسفه؛ یعنی از یک سو حوزۀ خراسان بزرگ که تا بغداد ادامه داشت و از سوی دیگر حوزۀ غرب اسلامی که از آندلس و مصر نشئت میگرفت و تا قونیه کشیده میشد و البته این حوزه، بیشتر صبغۀ فلسفی و عرفان نظری داشت (برای اطلاع بیشتر نک همو، 1380: مقدمۀ مصحح، 103 و 104).
هنر ستودنی عبدالرزاق در تألیفاتش، درست برخلاف اغلب معاصران خویش، سادهنویسی و روان و جذاب و قابل فهم بیان کردن مبانی و مسائلِ گاه مغلق و پیچیدۀ عرفان نظری و موضوعات فلسفی است؛ بهگونهای که با «ذوق سرشار و قلم توانای» خود توانسته است مطالب عرفانیفلسفی را با «کمال سهولت، روان، جذاب و قابل فهم» بیان کند و این هنری است که دو پژوهشگر و محقق ارجمند معاصر، استادان جلالالدین آشتیانی و مجید هادیزاده، بدان اشاره کرده و ذوق و هنر و خلاقیت کاشانی را در این خصوص، بهویژه در دو کتاب شرح منازل السائرین و شرح فصوص ستودهاند (برای اطلاع بیشتر نک: مقدمۀ استاد آشتیانی بر نقدالنصوص جامی، 1398ق: 37).