خلاصة:
سواد رسانهای سازهای آموزشی است که ازخلال فرایند آموزش رسانه به مُتعلمان ساخته و پرداخته میشود. «مخاطب» از بنیانها و مؤلفههای سازندۀ این سازه است که در فرایند آموزش رسانه معنایی مضاعف دارد؛ اولاً، مخاطب بخشی از مباحث آموزش سواد رسانهای را به خود اختصاص میدهد و ثانیاً، متعلم درمقام مخاطبِ آموزش رسانه، بهصورت پیشفرض جایگاه همان مخاطبی مینشیند که مقوّم سازۀ سواد رسانهای است. این امرْ آموزش را با چالشی پیچیده مواجه میکند. ازیکسو و مطابق با تحولات آموزش رسانه، امروزه و بهدلیل تحولات مشارکتی و تعاملی رسانهها، مخاطب فعال پیشفرضی است که سواد رسانهای در شناخت سوژۀ خود بهکار میبندد و ازدیگرسو، کتاب درسی تفکر و سواد رسانهای درجایگاه رسمی آموزش، معلم و مدرسه، مخاطب را عنصری منفعل فرض میگیرد که قرار است با طیکردن فرایند آموزش سوژگی لازم را کسب کند. طی نقد و ارزیابی کتاب، پرسش اصلی مقاله پرسش از معنا و جایگاه متناقض مخاطب در کتاب درسی تفکر و سواد رسانهای است که تلاش میشود با کمک اتخاذ استراتژی واسازی ژاک دریدا، ازخلال کشف نظام سلسلهمراتبی متن، استخراج دوگانهها، بازتفسیر متن، و توجه به استثناهای آن پاسخ داده شود.
Media literacy is an educational construction that is constituted through media education process. Audience is one of the bases and constituting elements of this construction which has a double meaning in media education: First, the audience is one of the main debates in media education and second, the learner as an audience in media education is placed in the position that constitutes the media literacy construction. In other words, the teacher and the educational system with the task of educating the learners want to specify some debates on the concept of the audience during the course of teaching the textbook and at the same time, transmit those teachings to the learner that is an audience of media who has a live experience in an increasingly mediated culture. The education is faced with a complex challenge by this fact; on the one hand, media literacy presupposes the active audience to understand its subject; on the other hand, the textbook presupposes the audience as a passive one who is going to gain the necessary subjectivity through the education process. By the perspective of deconstruction, this contradiction is not within the writing of the textbook, nor is outside the text. Therefore the object of analysis in this paper is the very text of the book. The main paper’s question is questioning the meaning and contradictory site of the audience in the textbook. The aim of the paper is highlighting the perceived contradiction by applying Jacques Derrida’s strategy of deconstruction.
ملخص الجهاز:
«مخاطب » از بنیان ها و مؤلفه های سازندٔە این سازه اسـت کـه در فراینـد آموزش رسـانه معنـایی مضـاعف دارد؛ اولاً، مخاطـب بخشـی از مباحـث آمـوزش سـواد رسانه ای را به خود اختصاص میدهـد و ثانیـاً ، مـتعلم درمقـام مخاطـبِ آمـوزش رسـانه ، به صورت پیش فرض جایگاه همان مخاطبی مینشیند که مقوّم سازٔە سواد رسـانه ای اسـت .
در این جا مسئله ای کـه نشـان دار میشود این است که آیا میتوان جلوی ورود فرهنـگ عامـه پسـند، فرهنـگِ رسـانه ایشـدٔە بیمایه و مبتذل ، را به درون حریم کلاس درس (جایگاه فرهنگ والا) گرفت و اگـر بـه دلیـل همان دامنه و نفوذ روزافزون رسانه نمیتوان مانع شـد، مـیتـوان بـا آمـوزش هـای انتقـادی راجع به این فرهنگْ متعلمان و مخاطبان را دربرابر هجمۀ بیمایگی تجهیز کرد.
٧. بازتفسیر متن باتوجه به مفهوم مخاطب و نحؤە صورت بنـدی آن در مـتن کتـاب تفکـر و سـواد رسـانه ای، ادراک و شناخت درقبال رسانه بودن خودِ کتاب و لوازم و اقتضائات آن ، کتاب درسـی تفکـر و سواد رسـانه ای بـرای نقـش آفرینـی درمقـام یـک رسـانه ، کـه هـم زمـان درپـی دانـش و مهارت افزایی مخاطبان خود دربارٔە مصرف رسانه ای خود و دیگری اسـت ، آمـاده مـی شـود.
این امرْ آموزش را با چالشی پیچیده مواجه میسازد؛ ازیـک سـو، مخاطـب فعـال همان پیش فرضی است که اکنون سواد رسانه ای در شناخت سوژٔە خـود بـه کـار مـیبنـدد و ازدیگرسو، کتاب درسی تفکر و سواد رسانه ای مخاطب را عنصری منفعل فرض میگیرد کـه قرار است با طیکردن فرایند آموزش ، سوژگی لازم را کسب کند.