خلاصة:
یافتههای باستانشناختی اخیر دالمایی در دشتهای کردستان و همدان و اهمیتی که عوارضِ طبیعی در تعیینِ مرزها و سرحداتِ حوزههای فرهنگی و تحلیل تحولات بین منطقهای دارند، ضرورتهایی را در بازبینیِ منطقه بندی باستانشناختی در محدودة روابطِ مرکزِ فلاتِ ایران و زاگرسِ مرکزی ایجاب کردهاند. محدودة فلاتِ مرکزی عمدتاً مشتمل بر دشتهایِ کاشان، قم و ساوه، قزوین، تهران، و حاشیة دشتِ کویر دانسته شده که البته نامی از مناطقِ کردستان، همدان و مرکزی در آن به میان نمیآید. در صحبت از منطقة زاگرسِ مرکزی نیز محوطههایی فراتر از اسدآباد و نهاوند موردتوجه قرار نگرفته است. بازبینیِ تحولات فرهنگی پیشازتاریخ منطقه در تعامل با عواملی چون عوارضِ جغرافیائی، مرزبندیِ حوضههایِ آبریز، کیفیتِ مسیرهایِ ارتباطی و انسجامِ پراکندگیِ برخی از موادِ فرهنگیِ چون سفال نشان میدهد که باستانشناسان برایِ بخشهای عمدهای از این منطقه هرگز نقشی در تعیینِ محدودة حوزههایِ فرهنگی قائل نبودهاند. مطالعه ویژگیهای جغرافیائی و مستنداتِ فرهنگی، بر تعریفِ هویتِ متمایز و الگومندی در ”غربِنزدیکِ“ مرکزِ ایران، منطبق با پهنة زمینشناختی ارومیهـهمدان، تأکید دارد. شفافیت چنین تعریفی، میتواند تحلیلِ بروز و تحول پدیدههایی چون نفوذِ فرهنگهایِ دالما و کوراـارس در حاشیههایِ غربیِ مرکزِ فلات و نوارِ شرقیِ زاگرسِ مرکزی را، در چهارچوبِ تعاملاتِ سرحدیِ حوزههایِ فرهنگی، تسهیل کند.
The different environmental features of the Central Iranian Plateau and the Central Zagros region, including the type of access to hydrological resources adjacent to the climatically high pressure regions, such as desert lands and mountainous locations, and the communication constraints are characteristics that throughout the millennia shaped the cultures of these areas. It seems that according to the recent archaeological discoveries and the natural and geographical features’ effects on determination of cultural zones, the revision of archaeological divisions of the central plateau and Zagros is an obvious and essential issue. In the past, the definition of the Central Plateau mainly included the plains of Kashan, Qom and Saveh, Qazvin, Tehran, and the margins of Kavir desert, but did not mention Kurdistan and Hamedan at all. Also, in the Central Zagros area, never mentioned any sites beyond Asadabad and Nahavand. Thus, the role of these regions in the course of cultural transformation, like a blind spot, has always been neglected and archaeologists never considered important places in the areas located between the central plateau and central Zagros, until now. Whereas, geographical divisions, despite the differences between the views of some geographers, emphasize the geomorphologic distinctions of these regions against the Central Plateau and Zagros. Thus, by a review of the factors such as geographical features, catchment areas, quality of communication routes, and the distributional coherence of some cultural materials, especially pottery, the necessity of defining an independent identity for the “Near west” of central Iran, which corresponds to the geological zone of the Sanandaj-Hamedan, distinct from the Central Zagros and the Central Plateau zone, will simply be accepted.
ملخص الجهاز:
بااين حال ، هيچ يک از ايشان مناطقي چون دشت هاي همدان و کردستان شرقي يا استان مرکزي، که قابل انطباق با بخشي از پهنه زمين شناختي سنندج -همدان هستند را، به طور رسمي به هيچ يک از دو منطقه فرهنگي فلات مرکزي يا زاگرس مرکزي نسبت نداده اند؛ و ظاهرا منظور از کوه پايه هاي زاگرس را نيز دامنه هاي شرقي رشته کوه هاي مرکزي ايران دانسته اند که به ابهامات اين منطقه افزوده است .
واندنبرگ ، به عنوان يکي از نخستين کساني که اقدام به منطقه بندي باستان شناختي ايران کرده است ، مجموع مناطق بين شرق فلات مرکزي تا غرب زاگرس را به سه بخش لرستان (که شامل شهر همدان نيز بوده )، کردستان ، و عراق عجم (شامل نواحي تهران ، قزوين ، قم ، ساوه ، کاشان و اصفهان ) تقسيم ميکند (واندنبرگ ، ١٣٧٩: ه-).
او در ادامه منطقه باستان شناختي زاگرس شمالي را نيز با استان هاي آذربايجان شرقي و غربي، اردبيل و بخش هايي از کردستان منطبق ميسازد؛ که نکته مهم آن تقسيم اين مناطق در قالب سه حوضه آبريز درياي مازندران (ارس )، درياچه اروميه و رودخانه قزل اوزن است (همان : ٦٣).
اگرچه ، ايشان در اشاره به اين مناطق که ظاهرا در همان مفهوم مناطق بينابيني است ، تنها به ذکر کريدور طبيعي قزوين ، زنجان ، ميانه بسنده ميکند؛ ليکن به نظر ميرسد که با توجه به عدم شمول دشت هاي استان هاي همدان و مرکزي در تقسيمات فلات مرکزي و زاگرس شمالي و مرکزي، آن ها را نيز بايد در فهرست مناطق پيراموني غرب فلات مرکزي ايران قرار دهيم .