خلاصة:
تصدیر یکی از آرایههای بدیعی و تمهیدات هنری است و کاربرد آن در متون ادبی سابقهای کهن و طولانی دارد. تکرار الفاظ در شعر، صورتهای مختلفی دارد و طیّ تاریخ، تعبیرها و تعریفهای مختلفی از آن ارائه شده است؛ مانند جناس، تصدیر یا همان ردّالصدر الی العجز/ ردّالصدر علی العجز و تکریر. در این پژوهش با رویکردی جدید تلاش شده است پس از ذکر سیر تاریخی آرای برآمده از بلاغت کهن فارسی در این زمینه، نظر قدما دربارۀ یکی از صورتهای تکرار، یعنی تصدیر، واکاوی و دیدگاههای گوناگون دربارۀ آن بررسی شود. همچنین جایگاه و صورتهای مختلف دیگر تکرار در بدیع لفظی، معنوی، معانی و در اصطلاحات ادبی موجود در این کتابها تبیین میشود. از نگاه بدیعیان، بهتَبَع تعریفِ عروضیان، شش جایگاه اصلی در ساختار هر بیت شعر وجود دارد که عبارت است از: صدر، حشو(1)، عروض، ابتدا، حشو(2) و عَجُز؛ و آرایۀ تصدیر یا همان ردّالعجز علی الصدر/ ردّالصدر الی العجز، الگوهایی از تکرار واژه است که براساس این جایگاهها شکل گرفته است. حالآنکه در شعر فارسی، تکرار، الگوهای دیگری نیز دارد. در مقالۀ حاضر این الگوها از منظری انتقادی بررسی میشود تا با نگاهی دقیقتر، شیوۀ مؤلّفان کتابهای بدیعی و رویکرد تصنّعی آنها، در تبیین یکی از وجوه هنری کلام ادبی نقد شود و به صورتهای متنوّع و هنریتر این شیوه از تکرار در شعر فارسی بیشتر توجّه شود.
Epanalepsis is a literary device whose use in literary texts has a long history. Repetition of words in poetry has different forms, epanalepsis being one of them. This research, with a new approach, tries to trace the historical course of ancient Persian rhetoricians’ views on epanalepsis. It also describes other forms of literary repetition mentioned in their books. From rhetoricians’ point of view, there are six main positions in the structure of each verse of the poem. Epanalepsis is an example of the repetition of a word based on these positions. In Persian poetry, however, repetition has other patterns too. In the present article, these models are examined from a critical perspective in order to take a closer look at the rhetoricians’ critique of poetry and to pay more attention to this form of repetition in Persian poetry.
ملخص الجهاز:
البتّه از نخستين تأليف ها در بديع فارسي دربارٔە الگوهاي تصدير، ميبينيم که تنها گونه هايي از تکرار واژگاني، صنعت شمرده ميشود که يک رکن آن الزاماً در «عَجُز» بيت جا داشته باشد و شکل هاي بيشتري از تکرار را که مؤّلف ابدع البدايع آورده است و شکل هاي محتمل ديگري که ما در اين مقاله به آن ها افزوده ايم ، در تعريف قدماي ما از اين اصطلاح جايي ندارد و استدلالي که امثال رشيد وطواط ، خطيب قزويني، تفتازاني و ديگران در اين باب کرده اند، به کارکرد و اهمّيّت قافيه در نظر آنان اشاره دارد؛ آن ها تأکيد ميکنند که مهمّ ترين بخش هر بيت ، عَجُز آن است و هم شاعر و مخاطب شعر، ابتدا به آن نظر ميکنند و بر مبناي آن ، کلماتِ مشابه با آن يا مکرّر، در بيت برجسته و ديده ميشود و به همين دليل است که اصطلاح ردّالعَجُز عليالصّدر دقيق تر و درست تر به نظرميرسد از ردّالصدر الي العَجُز که تنها صاحب المعجم آن را به کاربرده است .
در اينجا بد نيست به نظر دو تن از علماي تأثيرگذار در تاريخ تطوّر و آموزش علم بلاغت در زبان عربي و دو کتاب مهمّ در اين زمينه که در آموزش بديع بسيار نقش داشته اند نيز نگاهي بيندازيم ؛ همچنين در شرح المختصر تفتازاني (٧٢٢-٧٩٢ق ) بر کتاب تلخيص المفتاح خطيب قزويني (٦٦٦-٧٣٩ق )، دربارٔە آرايۀ تصدير چنين آمده است : (تفتازاني، ١٣٦٩: ١٩٩) چنان که ديده ميشود در تعريف خطيب قزويني نيز از اين آرايه با عنوان ردّالصدر علي العجز نام ميبرد و به همان تقسيمات چهارگانۀ واژه مکرّر، يعني تکرار، جناس ، اشتقاق و شبه اشتقاق قائل است .