خلاصة:
مهاجرت در مقیاس وسیع آن می تواند بعضی از ساختارهای کشور میزبان و پذیرنده را تغییر دهد. به خاطر همین مهاجرت ها، جوامع مختلف در جهان دارای الگوهای فرهنگی چندگانه منتسب به اقوام متفاوت هستند. از سوی دیگر، این پدیده بر هویت فرهنگی دیاسپوراها و سبک زندگی آنان نیز تاثیر می گذارد. دیاسپوراها گروهی از انسان ها هستند که در جایی دورتر از کشور خود زندگی می کنند.الگوی سبک زندگی خود را می سازند و این الگوی سبک زندگی خاص خود را انتشار می دهند.از این رو، تحقیق حاضر با هدف تاثیر متغیرهای زمینه ای بر سیک زندگی دیاسپورای ایرانی مقیم استان بریتیش کلمبیا به انجام رسیده است. در این پژوهش از نظریه های بری و گیدنز استفاده شده است. روش تحقیق طرح متوالی-تبیینی است. مرحله اول کمی(پرسشنامه) و مرحله دوم کیفی(مصاحبه) بوده است. جامعه آماری برای این پژوهش شامل مهاجران ایرانی ساکن در استان بریتیش کلمیبا در سال 2018 بوده است(37166 نفر). جامعه نمونه با توجه به فرمول کوکران 380 نفر برآورد شده است. برای انتخاب نمونههای مورد مطالعه در مرحله اول و دوم پژوهشگر مجبور گردید از روش نمونهگیری غیراحتمالی از نوع هدفمند و گلوله برفی استفاده کند. روایی و پایایی ابزار اندازه گیری مورد تایید قرار گرفت. با استفاده از نرم افزار spss و نرم افزار Amos و معادلات ساختاری استفاده گردید. نتایج نشان داد، الگوی قالب در بین ایرانیان مقیم بریتیش کلمبیا، الگوی یکپارچگی/سازگاری سبک زندگی است و کلیه متغیرهای زمینه ای به ویژه مدت اقامت و وضع تاهل نقش متغیر میانجی را در الگوی بکپارچگی/سازگاری سبک زندگی مهاجران داشته اند.
Migration, in its large scale, can alter some of the host country structures. Because of these migrations, different societies around the world have multiple cultural patterns attributed to different ethnicities. On the other hand, this phenomenon also affects the cultural identity of the Diaspora and their lifestyle. Diasporas are a group of people who live far from their home country. They create their own lifestyle patterns and propagate it. Therefore, this study aims to investigate the effect of contextual variables on the Iranian diaspora lifestyle living in British Columbia. In this study, we use Barry and Giddens' theories. The research method is sequential-explanatory design. The first stage was quantitative (questionnaire), and the second stage was qualitative (interview). The target population for this study was Iranian immigrants residing in British Columbia in 2018 (37166 people). The sample population was 380 of immigrants. In order to select the studied samples in the first and second stages, the researcher had to use a "Purposive" and "Snowball" sampling method. The validity and reliability of the instrument were confirmed. SPSS software and Amos software were used to model the structural equations. The results showed that the role model among Iranians residing in British Columbia is the lifestyle integration/adaptation model, and all underlying variables, especially length of stay and marital status, played a mediating role in this model.
ملخص الجهاز:
در اين پژوهش ، سعي شده است تا با اتکا به نظريه انتخاب عقلايي و به روش توصيفي - تحليلي نشان داده شود که مشکل در نحوه نگرش به دياسپوراي ايراني است ؛ بدين معنا که هيچ ضرورتي براي ترغيب ايشان براي بازگشت به کشور وجود ندارد و در صورتي که بستر مناسب جهت زندگي در ايران فراهم شده و سرمايه گذاري در آن از جميع جهات به صرفه باشد، پيش از جذب سرمايه هاي شرکت هاي خارجي به کشور، اين ايرانيان هستند که به دليل تشابه زباني و آشنايي با زيرساخت هاي اقتصادي و بستر فصلنامه سال چهاردهم ، تابستان ٩٨ شماره ٣٩ ١٣ اجتماعي ايران، سرمايه خود را به سر زمين اجداديشان منتقل خواهند کرد.
خلاصه مباني نظري متغيرهاي مستقل و وابسته در تبيين موضوع مورد مطالعه نقش متغيرها متغير/مولفه نظريه يا نظريه پرداز متغيرهاي زمينه اي جنسيت گيدنز، پورتز (متغيرمستقل ) سن وبر، بورديو سطح تحصيلات وبلن وضع تاهل مدت اقامت سبک زندگي دياسپورا جذب/همانندسازي بري (متغيروابسته ) انزوا/جداسازي بوريس و همکاران يکپارچگي/سازگاري مردد/حاشيه اي ١٨ فصلنامه سال چهاردهم ، تابستان ٩٨ شماره ٣٩ انديشمنداني در خصوص سبک زندگي قلم سرايي کرده و به ارائه ديدگاههاي خود پرداخته اند، اما آنچه مشاهده ميشود اين که هر کدام از زاويه اي به تبيين اين فرايند و ارتباط مستقيم يا غيرمستقيم با متغيرهاي زمينه اي توجه کردهاند.
٠٣٨ ←مردد/حاشيه اي ٢٨ فصلنامه سال چهاردهم ، تابستان ٩٨ شماره ٣٩ با توجه به نتايج ميتوان بيان کرد، اولاً متغير وضعيت تاهل بر يکپارچگي / سازگاري (سبک زندگي) در سطح معني داري ١% تاثيرگذار بوده است .