خلاصة:
امروزه بررسی اوزان اشعار فارسی و عربی» با تعیین بسامد و ترسیم فراز و نشیبهای
گوناگون آن با وجود چاپهای پاکیزه و منقّح از دواوین شعر فارسی و عربی امری ضروری و
مفید به نظر میرسد. آسیای صغیر به ویژه در دورة عثمانی که مرکز نضج زبان و ادب فارسی در
دربار پادشاهان بود بستر مناسبی برای پرورش شعرا و آثار ارزشمند ادبی آنان محسوب میشد.
احمد داعی با عقود الجواهر یکی از پیشتازان نصاب سرایی در این عصر محسوب میشود که با
اشراف بر لغات فارسی و عربی با سرودن پنجاه و یک قطعه در 1۵۳ بیت نوآوری خاصّی در اوزان
عروضی با تلفیق و پیوند سخنان حکمی و ضربالمثلها بوجود آورده است. وی در کنار آموزش
زبان عربی و معانی لغات و واژگان ثقیل عربی» اهداف دیگری چون؛ نگاه مبتکرانه به اوزان شعر
و تعلیم پندهای اخلاقی و حکمی نیز داشته است. این مقاله به شیوة توصیفی - تحلیلی» ضمن
بررسی اوزان به این سوال پاسخ میدهد که احمد داعی در عقودالجواهر از نظر علم عروض در
چه جایگاهی قرار دارد.
ملخص الجهاز:
احمد داعي با عقود الجواهر يكي از پيشتازان نصاب سرايي در اين عصر محسوب ميشود كه با اشراف بر لغات فارسي و عربي با سرودن پنجاه و یک قطعه در 653 بيت نوآوري خاصّي در اوزان عروضي با تلفيق و پيوند سخنان حكمي و ضربالمثلها بوجود آورده است.
» (ماهیار، ۱۳۸۲: ۲۷۱) به خاطر اهميّت وزن و قافیه در شعر، ساختار قوافي و اوزان شعري قطعات به كار رفته در۵۱ قطعه عقود الجواهر احمد داعي مشخصّ شده و به جهت خودداري از اطالة كلام و تكرار مكررات فقط بيت اوّل قطعات بررسي خواهد شد و فقط به ذکر نمونههایی از نوع سالم و زحاف بسنده کرده و بقیه ابیات در جدول آورده میشود.
» (وحیدیان کامیار ،1380: ۸۴) زحافات اين بحر از ركن مفاعيلن عبارتند از: مقبوض: مفاعلن/ مكفوف: مفاعيل/ اخرب: مفعول/ محذوف: فعولن / ابتر: فع/ اخرم: مفعولن/ مقصور: مفاعيل/ ازل: فاع * نمونههای بحر هزج: نقصان و زيادت شد كم و بيش غامر چو حسود شد بد انديش (همان: 213) وزن: مفعولُ مفاعلن فعولن بحر: هزج مسدّس اخرب مقبوض محذوف چون در بيت فوق ركن «مفاعيلن» در دو مصراع شش بار تكرار شده است آن را مسدّس گويند و زحافات آن عبارتند از: مفعول از مفاعلن = اخرب/ مفاعلن از مفاعيلن = مقبوض/ فعولن از مفاعيلن = محذوف قافيه: بيش – بدانديش تحسين نكو كردن، تخليص رهانيدن اِرسال فِرستادن، ايصال رسانيدن (همان: 213) وزن: مفعول مفاعيلن مفعول مفاعيلن بحر: هزج مثمّن اخرب – خرب از ركن مفاعيلن، حذف حرف اوّل و آخر فاعليُ يعني كه معادل آن مفعول، كه در عروض اخرب ناميده ميشود.