خلاصة:
کتابهای خاطرات دفاع مقدس ازجمله آثار ادبی در حوزه جنگ به شمار میروند که به دلیل بازتاب عوامل و عناصر مربوط به جنگ تحمیلی از جهات مختلف قابل نقد و تحلیل هستند. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و اتخاذ رویکرد پژوهشی نظریه فروید به نقد و تحلیل درونمایههای روانشناختی در کتاب خاطرات دا میپردازیم. مسأله ترس، اضطراب و مکانیسمهای دفاعی ازجمله درونمایههای روانشناختی هستند که میتوان به نقد و تحلیل آنها در کتاب دا پرداخت. برخی از اشخاص کتاب دا ازجمله زهرا، دا، لیلا و حبیب برای رهایی از استرس و کاهش فشارهای روحی ـ روانی ناشی از جنگ از آنها استفاده میکنند تا بدین طریق بتوانند به آرامش درونی و روحی دست یابند. پس از یاریگرفتن از منابع گوناگون تخصصی در حوزه نقد روانشناختی، یافتههای پژوهش حاکی از آن است که به دلیل فضای جنگ و برهم خوردن تعادل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زندگی شخصیتهای کتاب دا، شاهد تحول درونمایههای روانشناختی هستیم. زهرا (شخصیت اصلی کتاب دا) از انواع مکانیسمهای دفاعی ازجمله سرکوب (واپسزنی و نوستالژی)، جابجایی، فرافکنی و همانندسازی جهت بهبود روحیه خود در مناطق جنگی استفاده کرده است. دیگر اشخاص نیز از مکانیسم دفاعی جابجایی بیشترین استفاده را کردهاند که مهمترین نمود آن در فحاشی به دشمن مطرح شده است.
ملخص الجهاز:
وي که ميدانـد حضـور او در گلـزار شـهدا سـبب زنـده شـدن خـاطرات دوستانش در ذهنش ميشود و همين موضوع او را عذاب ميدهد: «ميگفتم بـرويم گلـزار شهدا، طفره ميرفت » و «به گلزار ميرفتيم ، حالش خيلي بد ميشـد و تـا چنـد روزي تـو خودش ميرفت » و براي آنکه از عوامل تداعي خاطرات به خصوص گلـزار شـهدا بـه دور باشد، از رفتن همراه با زهرا بـر سـر گلـزار شـهدا خـودداري مـيکنـد (همـان : ٦٩١) پاپـا (پدربزرگ زهرا) نيز براي آنکه خاطرات خـوش گذشـته خـود بـا سيدحسـين حسـيني و سيدعلي حسيني را در ذهنش مرور نکند و دچار رنج روحي و رواني نشود؛ به همين دليل از رفتن به سر قبر سيدحسين و سيدعلي سرباز ميزند؛ زيرا قبر اين دو شـهيد يـادآوري و مرور خاطرات گذشته را براي پاپا به دنبال دارد (همان : ٧٢٧) اين مکانيسم (واپس زني) به وسيله شخصيت راوي يا زهـرا در کتـاب «دا» بـراي آرام کردن خود و خواهرش ليلا به کار گرفته ميشود.
آن ها وقتي بر سر مـزار پدرشـان (عامـل تداعي که سبب زنده شدن خاطرات در ذهنشان ميشود) مـيرونـد، خـاطرات گذشـته در ذهنشان مرور ميشوند و همين موضوع آن ها را ازلحاظ روحي و رواني درگير مـيکنـد و سبب ناراحتي و رنجش روحي براي آن دو ميشود؛ به همين دليـل زهـرا بـا آوردن دليـل موجه ؛ «دير وقته ، خطرناکه ، پاشو بريم » تلاش ميکند تا مرور خاطرات خوش پدرشـان را در ذهنش عقب براند و بدين طريق از صحنه اي کـه برايشـان تـداعيگر خـاطرات خـوش گذشته است ، ترک مي-کنند (همان : ٢٦٦) بهره گيري از مکانيسم دفاعي روان شناختي واپس زني را بار ديگر مـيتـوان در رفتـار شخصيت زهرا مشاهده کرد.