خلاصة:
نوستالژی یا «حسرت گذشته» مفهومی محوری در مباحث هویتی و سیاسی معاصر است. فهم نوستالژی و ابعاد و زوایای آن در نظریههای روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی، بیانگر وضعیت یأس و از خودبیگانگی بنیادین و از جاکندگی زمانی- مکانی، پدیدار شدن نوعی حرمان و دلتنگی و اشتیاق فزاینده به گذشته و محور قرار دادن نگرشی «گذشتهگرا» است. نمادینه و آیینی کردن میراث گذشتگان، مکاشفه در گذشته و اعقاب دور و دنیایی پالوده و خالی از تعارض، مصادره حال و آینده به نفع گذشته، اعاده گذشتهای از دست رفته، پیجویی آینده در گذشتهای آرمانی، اکتشاف گذشته طلایی ملت و آیندهشناسی به معنای رجعت به گذشتهای فراواقعی از مشخصههای هویتی- سیاسی نوستالژی است. ضرورت بحث دربارة نوستالژی در این است که تفکر نوستالژیک در میان بخشی از ما ایرانیان به عنوان یک مکانیسم دفاع روانی برای بیرون راندن مضامین عاطفی ناخوشایند و به صورت وجهی ناخودآگاه جهت تخفیف و تعارض و اضطراب ناشی از جاکندگی زمانی و مکانی ریشه دوانیده است. از این رو، به بحث دربارة چرایی پناه بردن به گذشته و ایدههای نوستالژیک با تلاش برای اعاده گذشتهای از دست رفته پرداخته میشود. پرسش اصلی این است که ماهیت و کارکردهای نوستالژی چیست و در ایران معاصر چگونه بازتولید شده است؟ فرضیه مقاله این است که نوستالژی بیش از هر چیز «متضمن نفی» و «انقلابی علیه الگوها و رویههای موجود» است که با توسل به آن تلاش میکنند با طفرهروی از مشکلات موجود، به دامن گذشته بیاویزند و از طریق همدلی با میراث آن التیام یابند.
Nostalgia or "past regret" is a central concept in contemporary identity and political discourse. Understanding nostalgia and its dimensions and angles in psychological, cultural, and social theories reflects the state of despair and fundamental alienation and temporal-spatial displacement, the emergence of a kind of deprivation and longing for the past, and the focus on the past. Symbolizing and ritualizing the legacy of the past, revealing the past and distant and pure worlds and free from conflict, present and future confiscation in favor of the past, restoration of lost past, idealization of the past, golden exploration of the nation's past and Futurism means a return to the realities of the realm of identity-political nostalgia. The necessity of discussing nostalgia is that nostalgic thinking has taken root among some of us Iranians as a mechanism of psychological defense to expel unpleasant emotional themes and subconsciously rooted for relief, conflict, and anxiety. The focus of this article is to analyze the nostalgic thought in contemporary Iran from a political perspective. Thus, the discussion of why the past is sheltered and nostalgic ideas are discussed in an attempt to restore the lost past. The main question is what is the nature and functions of nostalgia and how has it been reproduced in contemporary Iran? The hypothesis of the article is that nostalgia, above all, "involves negation" and "revolution against existing patterns and procedures", by resorting to the past by avoiding existing problems and through Empathize with its legacy.
ملخص الجهاز:
ir) تاریخ دریافت : ١٣٩٩/٣/٢ تاریخ تصویب : ١٣٩٩/٧/٣ پژوهشنامه علوم سیاسی ، سال پانزدهم ، شماره سوم ، تابستان ١٣٩٩، صص ٢٣٦-٢٠١ دلیل ضرورت بحث دربارۀ نوستالژی ، این است کـه تفکـر نوسـتالژیک در میـان بخشی از ما ایرانیان بـه عنـوان یـک سـازوکار دفـاع روانـی بـرای بیـرون رانـدن مضمون های عاطفی ناخوشایند و بـه صـورت وجـه ناخودآگـاهی بـرای کـاهش تعارض و اضطراب ناشی از ازجاکندگی زمـانی و مکـانی ریشـه دوانیـده اسـت .
اجتماعی بودن نوستالژی در ظرفیت آن برای ترویج ادراک دوسـتی و پشتیبانی اجتماعی ، احساساتی مانند محافظت و عشق ، پرهیز از وابستگیها و کاهش اضطراب بازتاب مییابد؛ احساس صلاحیت بین فردی را پرورش مـیدهـد و سـبب بروز رفتارهای اجتماعی داوطلبانه و خیریه (به عنوان مثال ، تعقیب اهداف بالاتر برای انجام این کار) و بهبود نگرش در مورد گروه های بیرونی و همچنین ، گرایش بیشـتر به تماس بین گروهی میشود؛ ازاین رو، نوسـتالژی، احساسـی شـایع اسـت و تقریبـاً توسط همۀ اعضای جامعه ــورای سن و تجربه شان ــ و در همۀ فرهنـگ هـا تجربـه میشود؛ برای مثال ، پژوهشگران ، پس از بازتحلیل ١ پیمایش های ملی ایـالات متحـده در سال های ١٩٦٨، ١٩٧٤، ١٩٧٦ و ١٩٨٠ دریافته اند که بخش بسیار زیادی از مـردم گفته اند که در گذشته روزهای بهتری داشته اند (سدیکیدز و دیگران ٢، ٢٠١٥: ٥٣).
نکته مهمی که مـیتـوان از ایـن منـابع متنوع برداشت کرد، این است که بدن تنها ظرفی برای ادراک یا جایگـاهی بـرای پـر کردن تجدیدخاطره ها٣ نیست ، بلکه درعوض واسطه ای بین اندیشـه و جهـان اسـت ؛ هر زمان که چیزی به خاطر بیاوریم ، بـه جهـان مـا شـکل مـیدهـد و خـود نیـز بـا تأثیرپذیری از تجربه های ما، شکل می رد؛ بنابراین ، حافظه بدن ، امـری پیشاسیاسـی نیست و گاهی پیش از امور واقعی سیاست ، مانند مناظره ، گفت وگو، و تصمیم ی سیاسی ظهور میکند.