خلاصة:
زمینه و هدف: تحلیلهای جامعهشناسانه از ورزش، سویههای جنسیتی حاکم بر این پدیده اجتماعی را به قدر کفایت مورد تاکید قرار دادهاند. با چنین رویکردی «هواداری فوتبال» برای زنان در وضعیتی که از حضور و تماشای مستقیم آن در ورزشگاهها منع شدهاند، به مثابه یک «مسئله اجتماعی»درخور تحلیل، در مقاله حاضر بررسی شده است. هدف نوشته، شناسایی شیوه بازنمایی سوژه زن در نظم گفتمانی و سلسلهمراتب جنسیتی مسلط در گفتمان طرفداری از فوتبال در ایران، و به یک معنا توصیف، فهم و تفسیر گفتمانهایی است که درنسبت با مسئلهی «طرفداری زنان از فوتبال» وجود دارد. روششناسی: این پژوهش، پژوهشی است کیفی مبتنی بر تحلیل متن. چارچوب تحلیلی حاکم بر دادههای تحقیق نظریه تحلیل گفتمانِ لاکلائو و موف است. دادههای حاصل از مصاحبهها، گزارشها، اظهارنظرها، و هر متن مرتبط به موضوع تحقیق، با استفاده از روش نمونهگیری غیراحتمالی و استراتژی نمونهگیری نظری/قصدمند، از میان متنهای مرتبط با هواداری زنان از فوتبال و حضور زنان در ورزشگاهها مورد تحلیل قرار گرفت. واحد تحلیل «گفتمان» و واحد مشاهده «متن» است. متنهای انتخابی از سایتهای برترین-ها، عصر ایران، پویش، خبر آنلاین، پارسینه، تابناک، همصدا، کاپ، صفحهی اینستاگرام ترانه علیدوستی و حانیه (از هواداران زن که به ورزشگاه راه یافته است) بود. یافتهها: نتایج پژوهش در سه سطح به شناسایی گفتمان دینی-سیاسی، گفتمان بینالمللی و گفتمان حاضر در حوزه مدنی انجامید؛ ب گفتمان عینیتیافته یا همان گفتمان دینی-سیاسی با طرح هویت زن مسلمان به دنبال نفی شکلهای دیگر زنانگی بوده و اصولاً طرفداری از فوتبال را برای زنان منتفی میداند.
Sociological analysis of sport has emphasized the gender strains governing this social phenomenon adequately. With this approach, "football fanaticism" for women in a situation where direct presence and watching are prohibited in the stadiums as a "social issue" needs to be analyzed in this paper. Objective: Identifying the dominant gender hierarchy in the discourse of football fanaticism in Iran and, in a sense, identifying, describing, understanding and interpreting the discourses that exist in relation to the issue of "women's advocacy of football". In terms of the nature of the research, this is a qualitative research based on text analysis. The analytical framework governing the research data in this article is the theory of discourse analysis by Laclau and Mouff. Under this framework, data from interviews, reports, opinions and, in general, any text related to the subject of research using the non-probabilistic sampling method and the theoretical sampling strategy being purposeful was analyzed from texts related to women's support for football and the presence of women at the stadiums. The Unit of Analysis was "Discourse" and its observation was the "Text". Selected texts were from website Bartarinha, Asre Iran, Puyesh, Khabar Online, Parsineh, Tabnak, Hamseda, Cup, The Instagram page of Taraneh Alidousti and Hanieh (one of the female supporters who came to the stadium). The results of the research led to three levels of identification of religious-political, international and discourses available in the civil domain.
ملخص الجهاز:
به نظر ميرسد اين موضوع که زنان در ايران نميتوانند در ورزشگاه ها، يعني مهم ترين عرصه اي که فوتبال با تمامي عناصرش در آن اتفاق ميافتد، حضور پيدا کنند، به ناديده انگاشته شدن و برکنار ماندن از توجه پژوهش هاي علمي در داخل نيز سرايت کرده است و پژوهش هايي که در مورد طرفداران فوتبال انجام گرفته اند؛ تنها به جامعه مردان محدود شده اند.
اين واقعيت که زنان اجازة تماشاگري مستقيم را به دليل جنسيت خود ندارند، سبب شده است که مفصل بندي گفتماني طرفداري زنان از فوتبال در ايران چيزي جز بازتوليد الگوي گفتماني هژمونيک طرفداري زنان از فوتبال نباشد، اما با توجه به فرض نظريۀ گفتمان مبني بر عدم ثبات معاني، گفتمان عينيت يافته اي که هواداري زنان از فوتبال را در صورتبندي خود به طور کامل حذف کرده ، به شهادت يک وضعيت مناقشه آميز ـ کشاکش هاي موجود در مورد ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه ها و مقاومت در عرصۀ عمومي نسبت به اين «منع » و «محروميت »، به چالش کشيده شده است .
اين تحليل ، به روشني نشان ميدهد که ممانعت از ورود زنان به استاديوم هاي فوتبال براي تماشاي مسابقات مردان ، تصميمي است که به پشتوانۀ گفتمان رسمي ديني گرفته شده است .
گفتمان رسمي ديني به دليل مداخلات هژمونيک و برخورداري از قدرت ، توانايي تثبيت معناي طرفداري زنان از فوتبال به عنوان تماشاگران غيرمستقيم را دارد و ميتواند باوجود چالش هايي که با آنها مواجه است ، کماکان در درون مرزهاي داخلي، به عنوان گفتمان غالب ، برتري خود را حفظ کند، اما زماني که ايران در سطح بين المللي به ايفاي نقش ميپردازد، عينيت آن به امري سياسي بدل ميشود و تضادهاي خود را آشکار ميکند.