خلاصة:
فهم جایگاه نظری الگوی اقتصاد مقاومتی جهت تبیین ویژگیهای آن و استفاده از تجربة سایر نظریههای توسعة اقتصادی برای دستیابی به الگویی کاربردی و عملی در ایران ضروری بهنظر میرسد. پرسشی که در پژوهش حاضر مطرح میشود این است که الگوی اقتصاد مقاومتی چه شباهتها و تفاوتهایی با نظریات جریان اصلی توسعه، یعنی مکتب نوسازی و مکتب وابستگی دارد؟ و آیا میتوان الگوی اقتصاد مقاومتی را بهعنوان سنتزی نوین در بحث توسعه دانست؟ پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش مقایسهای بر آن است که ویژگیهای دو نظریة نوسازی و وابستگی را با الگوی اقتصاد مقاومتی مقایسه کرده و به شباهتها و تفاوتهای آنها پی ببرد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که الگوی اقتصاد مقاومتی هرچند شباهتهایی با دو نظریه نوسازی و وابستگی دارد اما تفاوتهای قابل توجهی نیز دارند که الگوی اقتصاد مقاومتی را به سنتزی نوین برای تبدیل شدن به یک الگوی توسعه تبدیل کرده است؛ از این رو ماهیت مستقلی دارد و نمیتوان آن را در زمره هیچ یک از نظریههای مذکور بهشمار آورد.
Understanding the theoretical position of the Resilience Economics model to explain its features and applying the experience of other economic development theories to achieve a practical and practical model in Iran seems necessary. The question that arises in this study is what is the relation between the theoretical foundations of the resistive economy model and the mainstream theories of development? The present study uses a comparative method to compare the characteristics of two theories of modernization and dependency with the foundations of the Resistance Economics model and to point out their similarities and differences. The findings of the study show that the Resistance Economics model is actually a synthesis of the findings and theoretical articulation of the modernization and dependency paradigm, and because it is defined in accordance with the economic conditions of Iran, it is an independent entity. None of these theories can be considered.
ملخص الجهاز:
يافته هاي پژوهش نشان مـيدهـد کـه الگـوي اقتصـاد مقـاومتي هرچند شباهت هايي با دو نظريه نوسازي و وابستگي دارد اما تفاوت هاي قابـل تـوجهي نيـز دارنـد کـه الگوي اقتصاد مقاومتي را به سنتزي نوين براي تبديل شدن به يک الگوي توسعه تبديل کـرده اسـت ؛ از اين رو ماهيت مستقلي دارد و نميتوان آن را در زمره هيچ يک از نظريه هاي مذکور به شمار آورد.
مطالعـات کـلان بـر مسـيرهاي تجربـي و فرآينـدهاي آشـکار نوسـازي مقايسة اقتصاد مقاومتي و پارارادايم هاي جريان اصلي توسعه اقتصاديـسياسي ساير کشورها تأکيد دارد که در آن نوعي جبرگرايي وجود دارد اما در خوانش دوم از نوسازي به الگوهاي خاص توسعه هر جامعه توجه ميشود (١ :٢٠١٨,Goorha).
٦. يافته هاي تحقيق پرسشي که در پژوهش حاضر مطرح شد، اين است که الگوي اقتصاد مقاومتي چه شـباهت و تفـاوت - هايي با بنيان هاي نظري دو پارادايم جريان اصلي توسـعه يعنـي نوسـازي و وابسـتگي در دسـتيابي بـه توسعه دارد و تا چه اندازه توانسته به سنتزي وراي مباني نظري آنها دست يابد؟ براي دستيابي به يـک مقايسه و پاسخ درست از سه الگوي مذکور لازم است که شاخص ها و مؤلفه هاي هر يک از آنهـا بيـان شود و با بررسي نقاط ضعف و قوت دو نظريۀ نوسازي و وابسـتگي امکـان يـا امتنـاع تبـديل اقتصـاد مقاومتي به سنتزي نوين بررسي ميشود.