خلاصة:
همچنان که بسیاری از متفکران اذعان دارند، تمدن مدرن، دارای یک روی درخشان و پیشرفته و یک روی تاریک و بحرانی است. موضوع این مقاله، بررسی رویة چالش خیز و بحرانی آن و نیز جستجوی ریشهها و خاستگاههای نظری و بهویژه انسانشناختی آن است. هدف از این نوشتار نیز این است که ضرورتِ درانداختن طرحی نو و الگویی جدید (مبتنی بر مبانی و اصولی دیگرسان)، بهطور محسوس و ملموس هویدا شود و همة ما به ویژه معتقدان به دربستپذیریِ الگوی مدرنیته و منکران تحول و بازاندیشی در توسعة غربی، بهطور ملموستری، این ضرورت را احساس کنیم. این پژوهش با روش اسنادیـتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای تألیف و به این نتیجه نایل شده است که: بحرانها و چالشهای فراگیر که اینک تمام مناسبات انسانی را تهدید میکند، اموری اتفاقی یا ناپیوسته نیستند؛ بلکه همگی ریشه در اصول و مبادی معرفتی و اندیشگی عصر جدید دارند. بر این اساس، به نظر میرسد، زمان آن فرا رسیده است که انسانِ امروز به افق و راهی متفاوت بیندیشد. البته این مقال، مدعیِ ستیز و پرهیز مطلق نیست؛ بلکه داعیِ بهرهگیری حکیمانه از تجارب مدرن، در عین حرکت جسورانه بهسمت افقی فرامدرن است.
As many thinkers acknowledge, modern civilization has a bright and advanced side and a dark and critical side. The subject of this article is to study its challenging and critical procedure as well as to search for its theoretical roots and origins, especially its anthropological one. The purpose of these lines is to make the need for a new plan and model (based on other principles and principles) to be felt and tangible, and all of us, especially those who believe in the closeness of the model of modernity and those who deny change and rethinking in Western development, To perceive and feel this necessity more concretely. This research has been done by documentary-analytical method and using the resources of the author's libraries and has reached the conclusion that: the crises and pervasive challenges that now threaten all human relations are not accidental or discontinuous; Rather, they are all rooted in the epistemological principles and foundations of the new age. Accordingly, in our opinion, the time has come for today's man to think horizontally and in a different way. Of course, this article does not claim absolute conflict and abstinence; Rather, it claims to make wise use of modern experience while moving boldly to the postmodern horizon.
ملخص الجهاز:
پرسش ها از اين قرار است : - چـرا در دوران جديـد، انسـان بـيش ازگذشـته ، گرفتـار پـوچي، يـاس ، بـيمعنـايي، سـردرگمي و باخودبيگانگي شده است ؟ و چرا با وجود پيشرفت امکانات ، ناآراميها و بيماريهاي رواني، عرصه II را بر انسان تنگ کرده است ؟ - چرا در اين دوران ، مصرف مواد تخديري و روان گردان ، روزبه روز فراگيـرتـر مـيشـود؟III (شـکل شمار يک ) - در جهان امروز، افزايش روزافزون خودکشي، چگونه قابل تحليل است ؟IV (شکل شماره دو) - اگر حيات تمدن ، وابسته به حيات خانواده است ، چرا فرهنگ جديد، با انواع روش ها، ايـن ميـراث چندهزارساله را به سراشيب فروپاشي برده است ؟ (شکل شماره سه ) - چرا فرهنگ جديد، با ترويج فردمحوري و حتي اگوئيسم ، اجـزاي جامعـه را بـه سـمت گسسـتگي و ذره وارشدن کشانده و موجبات رشد روزافزون بحران تنهايي V و خلأ عاطفي را فراهم ساخته است ؟ - به راستي چه خصوصياتي در تمدن نوين مستتر است که محيط زيست اين چنين به ويرانـي کشـيده شده است ؟ بحران هاي مدرنيته و ريشه هاي انسان شناختي آن - چرا انسان مدرن در يکي دو قرن اخير، حريصانه به انـدازة تمـام ادوار تـاريخ بـه مصـرف و البتـه استثمار منابع و معادن زميني پرداخته تـا جـايي کـه امـروز از ايـن رويـه بـه «فاجعـه » و «بحـران » VI زيست محيطي ياد ميشود؟ - چرا سبک زندگي مدرن ، فرهنگ «مصرف زدگي» را جزء ارکان اصلي خود قرار داده به گونـه اي کـه انسان مدرن ، حتي هويت خود را در مصرف بيشتر و زندگي تجمليتر جستجو مينمايد؟ - با وجود اصل محوري اومانيسم و شعار انسان گرايي، چرا بسياري از پيشروترين کشورها، در دو سـه قرن گذشته ، بيوقفه و بيپرده ، سـعي خـود را در سـلطه گـري، چپـاول و مداخلـه در سـاير ملـل مصروف داشته اند؟ - با وجود شعار «عقلانيت »، چرا انسان مـدرن بـيش از هميشـۀ تـاريخ ، اسـتعداد و انـرژي خـود را ديوانه وار، به توليد تسليحات جنگي و کشتار جمعي اختصاص ميدهد؟ و مصيبت بارتر اين که چرا سهم بسيار عظيمي از رونق زندگي همين کشورها، از تجـارت تسـليحات جنگـي و صـنايع ضـد بشري فراهم ميشود؟ - چرا با وجود آزاديهـاي جنسـي، کماکـان معضـل تجـاوز جنسـي و حتـي «تجـاوز بـه کودکـان » (٣٢٨-٣١٥ :pp ,٢٠٠٧ ,Kolivas) در حال افزايش است ؟!