خلاصة:
نیاز به حکومت در جامعه، امری است که از گذشته دور تا به امروز، کمتر مورد تردید متفکران سیاسی بوده است. یکی از اهداف بعثت پیامبران بیان ضرورت حکومت و چگونگی ادارة جامعه بوده است.البته از منظر قرآن انسان خود باید راه سعادت خویش را بپیماید که این نیز نیازمند داشتن آزادی و اختیار است. ازاینرو پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که واکاوی اختیار انسانی در ایجاد تحقق حداکثری حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن چیست؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد که اختیار انسانی از دیدگاه قرآن بهترین مدل برای ایجاد حکومت را مدل دین حداکثری میداند، یعنی سرپرستی همة عرصهها را باید به دین سپرد. ازاینرو، شایسته است برای استیفای برخی حقوق مردم از نظر قرآن، به آرای مردم که تبلور اختیار انسانی است، رجوع کرد. در این مقاله با استفاده از رویکرد تحلیلی و تفسیری به واکاوی اختیار انسانی در ایجاد تحقق حداکثری حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن میپردازیم.
The need for government in society has been less skeptical of political thinkers than in the past. One of the goals of the Prophet's mission has been to express the necessity of government and how society is run. From the perspective of man, of course, one must pursue his own way of happiness, which also requires freedom and great freedom. The present study therefore answers the question that what is the purpose of analyzing the human authority in maximizing the realization of Islamic rule from the Qur'an's point of view? The findings of the study show that human authority from the perspective of the Qur'an considers the best model for the establishment of the state as the model of maximal religion, that is to say, the supervision of all spheres should be given to religion. Therefore, it is appropriate to refer to the votes of the people who are crystallized as human beings in order to assert some of the rights of the people in the Qur'an. In this article, we use an analytical-interpretive approach to analyze human authority in the creation of the maximum realization of Islamic rule from the Qur'an's perspective.
ملخص الجهاز:
در نظام سياسي اسلام براي حکومت مراحل و مراتب گوناگوني درنظر گرفته شده است که پس از عدم دستيابي به نظام و شکل برتر حکومتي ، مرتبه و شکلي که يک درجه از آن فروتر است ، جايگزين ميشود؛ همچنين چون انسان دو بعد دارد و هم دنيا و آخرت خود را بايد بسازد و آباد کند و دين هم زاييدة کلام وحي است ، تمام زواياي زندگي انسان را چه در زندگي فردي و چه اجتماعي ، به صورت اعتبار دادن به نقل و عقل ، روشن کرده است .
اسلام تأمين سعادت واقعي انسان را در سعادت دنيا و آخرت او ميداند و معتقد است که دين رئوس کلي همۀ معارف لازم را براي تحقق اين هدف در اختيار بشر قرار داده است ، به گونه اي که بشر با تطبيق آن اصول کلي به صورت نظام مند بتواند همۀ معارف و رهنمون هاي مورد نياز را براي رسيدن به سعادت خويش به دست آورد (رباني گلپايگاني، ١٣٧٩: ١٦)، يعني دين علاوه بر سعادت اخروي ، براي سعادت دنيوي بشر نيز برنامه دارد و لذا فرد را براي دستيابي به اين اهداف ، آزادانه و با اختيار به سمت انتخاب دين حداکثري سوق ميدهد؛ يعني سرپرستي همۀ عرصه هاي زندگي انسان را چه در زندگي فردي و چه اجتماعي بايد به دين سپرد.