ملخص الجهاز:
"سؤال این است که مرز واقعی بین تمام این علوم همجوار و شاخههای فرعی علوم جغرافیایی که ما دوست داریم بهعنوان«جغرافیا»با چند صفت کیفی معرفی کنیم در کجا قرار دارد؟ این تذکرات مهم که بسیاری از جغرافیدانان آنها را نمیپذیرند بر این نکته تاکید دارند که روشهای واقعی(با جهت ناحیهای)جغرافیا معرف میدان عملی هستند که به بررسی روابط متقابل ترکیبی در نواحی گوناگون مربوط میشود(آنطور که نیف11گفته است)، میدان عملی که اهمیت زیادی دارد و درعین حال مورد بی توجهی است.
ولی در این مورد به خصوص در زمینه اقتصاد کشاورزی،غالبا سؤال میشود که آیا سیستمهای کاربری ارضی باید بیشتر بر مقادیر منفی انحراف از میانگین و یا بر میانگینهای سالانه متکی باشد؟این پرسش نمیتواند بهطور یک جانبه و براساس این مقادیر بحرانی پاسخ داده شود زیرا از یک جهت بهرهوری از شرایط اقلیمی در اثنای دورههای مرطوب کاملا به مفهوم پتانسیلی که موقتا استفاده شده است،نمیباشد.
توسعه مثبت آتی تنها میتواند از جمع بندی تمامی اشکال کاربری اراضی که بر پتانسیل طبیعی تطابق یافتهاند حاصل (23)-تیغه آهنی دارای انحناء که بر روی خیش سوار میکنند و برای زیر و رو کردن خاک به کار میرود Moldoard (24)- Denudation (25) Deflation شود و این تطابق تاکنون به هیچوجه در نظامهای اقتصادی بیشتر کشورهای منطقه خشک اتفاق نیفتاده است.
نتیجه: با مراجعه به متن مقاله،بعد از دیدگاه فوق در مورد کاربری اراضی و مسایل توسعه در مناطق خشک و باتوجه به وظایف تحقیق جغرافیایی و تفکر دانش جغرافیایی،میتوانیم نتایج ذیل را مطرح کنیم: با افزایش اهیمت سرمایهگذاری،ارتباط بین پتانسیل طبیعی و پتانسیل کاربری ارضی در دنیای مناطق خشک(به همان نحو در سایر مناطق اقلیمی)،برای جغرافیدانان با آموزش متشابه،به صورت یک زمینه اصلی مورد علاقه پدیدار شده است."