خلاصة:
در ادیان الهی، منطق رابطه خدا با انسان و جهان نقش تاثیر گذاری بر تدوین الهیات آن دین دارد، به گونهای که در ادوار تاریخی، هندسه الهیاتی ادیان دستخوش تغییر بوده است. در این میان مسیحیت نیز از این قاعده مستثی نبوده تا آنجا که منطق الهیاتی آن از فراباشندگی خدا نسبت به انسان و جهان در دوره آباء و قرون وسطی به فروباشندگی آن در دوره معاصر دستخوش تغییر شده است. این تحقیق به دنبال بررسی این مسأله در عهد جدید است تا با احصاء فقرات عهد جدید و با روش تحلیلی انتقادی، به ارزیابی این ارتباط بپردازد. از مهمترین یافتههای این تحقیق میتوان به خالقیت همه جانبه خداوند، ارتباط خداوند با انسانها از طریق انبیاء و مسیح، ستایش و عبادت خدا به عنوان پل ارتباطی مابین انسانها و خداوند، شأن والای جهان خلقت و ارتباط همیشگی خداوند با آن، بهرهوری و ارتباط همهجانبه انسان از جهان طبیعت با هدف خودشناسی، خداشناسی و درک تنعمات ملکوت الهی اشاره نمود..
In the divine religions, the logic of God's relationship with man and the world has an influential role in the formulation of the theology of that religion, so that in historical periods, the theological geometry of religions has changed. Christianity, meanwhile, has not been exempt from this rule, so much so that its theological logic has changed from the transcendence of God to man and the world in the ancestral period and the Middle Ages to its collapse in the contemporary period. This study seeks to examine this issue in the New Testament in order to evaluate this relationship by counting the vertebrae of the New Testament and using a critical analytical method. One of the most important findings of this research is God's all-round creation, God's relationship with humans through the prophets and Christ, praise and worship of God as a bridge between humans and God, the high dignity of the created world and permanent communication With it, God referred to man's productivity and all-round connection with the natural world with the aim of self-knowledge, theology, and understanding of the blessings of the divine kingdom..
ملخص الجهاز:
اينکه در دوره آباء کليسا و قرون وسطي الهيات مسيحي الهياتي فراباشنده محسوب مي شود و رابطه انسان - جهان با خدا فقط از طريق مکاشفه قابل فهم است ، به اين دليل است که متاثر از سلطه فلسفه يونان ، خداي کتاب مقدس را به عنوان موجودي فراباشنده نشان مي دهد.
١ از اين رو بررسي رابطه خدا انسان و جهان بر اساس عهد جديد، به عنوان ٣ملاکي در درستي فهم الهياتي الهيدانان قابل توجه است .
شاهد بر اين نکته فقراتي از کتاب مقدس است که در وصف "روز خدا" و يا همان ملکوت الهي در مکاشفه ٦: ١٢-١٧؛ ٧: ١-٣؛ ٢٢: ١-٥؛ ٨: ٥-١٣؛ ٩: ١-٧؛ اول قرنتيان ١٥: ٣٥-٣٨؛ اعمال رسولان ٢: ١٦-٢٠؛ دوم پطرس ٣: ١٠-١٣ ذکر شده است .
در عهد عتيق خداوند از طريق انبيا با بشر ارتباط برقرار ميکرد و اوامر و نواهي خود را به بشر منتقل ميکرد ليکن در عصر عهد جديد به واسطه پسر خود، مسيح ، با بشر تکلم نمود؛ خدا، که در زمان سلف به اقسام متعدد و طريق هاي مختلف بوساطت انبيا به پدران ما تکلم نمود، در اين ايام آخر به ما بوساطت پسر خود متکلم شد، که او را وارث جميع موجودات قرار داد، و به وسيلۀ او عالم ها را آفريد؛ 2 با توجه به اين نکته ، نياز است به بررسي اجمالي مسيح و نقش او در عالم پرداخته شود.
"God, the Bible and the Environment: An Historical Excursus on the Relationship between Christian Religion and Ecology.
"God, the Bible and the Environment: An Historical Excursus on the Relationship between Christian Religion and Ecology.