ملخص الجهاز:
"»(صفحه 316) دال،حدیث غریبی حقیرشدگانی است که برخی از آنان تا در میهن و در میان هم رگ و ریشههایشان میزیستند،مغرورانه پا را از گلیم خود فراتر مینهادند و در پوسته مدرک و عنوان و خودبزرگبینیها جاهلانه،دم به دم و روزبهروز،پشت پا به عرف و قانون کشور خود زده بودند؛تا آنگاه که در سرزمین سرد بیمروتیها،با نیش قندیلهای یخی نژادپرستان،آماس غرورشان چنان میپوکد،که برای لقمهای نان و ذرهای محبت،چنان پریشان خاطرند،که دیگر خود را خلبان و پزشک و مهندس و رئیس نمیبینند؛بعضا با داشتن مدارک دانشگاهی از همان سرزمین یخ،در آرزوی داشتن کاری بس حقیر و کوچک سنگ روی یخ آدمهای قطبی شده،روزگار میگذرانند!
»(صفحه 60) رمان 364 صفحهای محمود گلابدرهای که تا سال 1380،در سالهای مختلف،به وسیلهء ناشران مختلف منتشر شده،از آن جهت ارزشمند و قابل تأمل است،که نویسنده،بیگمان،بسیاری از ماجراهای داستانش را خود تجربه کرده،یا دستکم از نزدیک با شخصیتهایش آشنا و مواجه بوده است.
دیگر،طعنهزدنهایش در چند نوبت و ادامه جنگش با رمان 364 صفحهای محمود گلابدرهای که تا سال 1380، در سالهای مختلف،به وسیلهء ناشران مختلف منتشر شده،از آن جهت ارزشمند و قابل تأمل است،که نویسنده،بیگمان، بیساری از ماجراهای داستانش را خود تجربه کرده،یا دست کم از نزدیک با شخصیتهایش آشنا و مواجه بوده است.
» (صفحه 80) در فضای سرمازده سوئد،دیگ تضاد فرهنگی چنان در غلیان است که شخصیتهای هم که در رؤیای کار و زندگی راحتتر،در باغ سبز را از دور دیدهاند،میپالایند؛به افرادی سرخورده و قانع میشوند: «نبی گفت:مگه میشه؟ -واسه کی شده."