خلاصة:
مقالۀ حاضر به بررسی سه نمایشنامۀ برگزیده از آثار دهۀ 1340 اکبر رادی، نمایشنامه نویس معاصر، با رویکرد به اندیشه های آرمانشهریِ ابونصر محمدبن فارابی، میپردازد. در این پژوهش، با رویکرد به نگرش های آرمانشهریِ فارابی، به آثار دراماتیک معاصر، نگریسته شده است. اکبر رادی، نمایشنامه نویسی ایران را برای بیش از چهار دهه، تحت تأثیر آثار خود قرار داد و الگوهای نوینی در نمایشنامه نویسی کشورمان، از حیث انتخاب موضوع و به ویژه زبان نمایشی پدید آورد. مقالۀ حاضر با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی یافته هایی که به روش کتابخانه ای به دست آمده است می پردازد و قصد دارد که اندیشه های آرمانشهریِ شخصیت های آثار رادی را در پرتو دیدگاه های آرمانشهریِ محمد فارابی بسنجد و با استفاده از رویکردی ایرانی – اسلامی در فلسفه، به نقد آثار رادی بپردازد. هدف از این پژوهش، نگرش به آثار نمایشیِ معاصر از منظر اُتوپیایی است. اُتوپیا یکی از بُن مایه های مشترک و بنیادین، در بسیاری از آثار ادبی جهان بوده است و معمولاً در پژوهش های ادبی در این خصوص، به آرای افلاطون و توماس مور و دیگر نظریه پردازان غربی مراجعه می شود. اکبر رادی، در نمایشنامه هایش شخصیت هایی خلق کرده که همگی از طریق راه های گوناگون به دنبال مدینۀ فاضل های برای رهایی از وضع موجود و سعادت خود یا جامعه بودهاند. با توجه به نتایج به دست آمده از این تحقیق، در همۀ نمایشنامههایی که اکبر رادی که در دهۀ چهل نوشته است، شخصیتهای گوناگونی با اندیشههای آرمانشهری وجود دارند. نکتۀ حائز اهمیت در آثار دهۀ40 رادی این است که همۀ شخصیتهای آرمانشهریِ رادیِ در راه دستیابی به آرمانشهرهای خود ناکام میمانند.
The present study aims to investigate three plays of the Akbar Radi’s which are selected in the 1340s by considering Farabi’s utopian thought. This investigation attempts to consider the current dramatics remnants by considering Farabi’s utopian thought. Akbar Radi affected the pattern of plays in Iran for 4 decades through introducing interesting topics and language of plays. The present study investigates the data which is obtained by the library method based on the descriptive-analytical method. Moreover, it evaluates utopian thought of characters in Radi’s plays according to the view of Farabi’s utopia and by the use of Islamic-Iranian philosophy, it criticizes Akbar Radi’s plays. The purpose of this study is to peruse current dramatics remnants with utopian views which generally are referred to the theories of Plato, Tomas Mohr, and other western ideologists. Utopian view which is both common and fundamental element in world’s dramatics remnant. Akbar Radi is an idealist and ideologue author. He created several characters who try to find utopia, in order to emancipate from the status with the various methods. The result of this investigation clearly indicates that all the Akbar Radi’s plays in the 40s included different characters with assorted utopian thought. The most important pint of Radi’s dramatics plays in40s is that all of the utopian characters had been failing to find own utopia.
ملخص الجهاز:
اکبررادي،درنمايشنامه هايش شخصيت هايي خلق کرده که همگيازطريق راه هايگوناگون به دنبال مدينۀفاضله ايبرايرهايي ازوضع موجودوسعادت خودياجامعه بوده اند.
او الگويبهترين حکومت راازحکيم يونانيبرگرفت وآن رابااصول ديانت اسلام به ويژه شيعه تلفيق کردوبدين سان جامعه ايآرمانيطرح افکندکه درآن رهبريجامعه به دست حکيميفرزانه است که توان به سامان درآوردن زندگيوتأمين سعادت آدميرادردنياي آشفته ايکه باآن روبه روبود،دارد.
نشرقطره مجموعه آثاراکبرراديرادرچهار جلدياعنوان پشت صحنۀآبيمنتشرکرده است که تمام ارجاعات اين مقاله به آثاروي،بر اساس همين مجموعه خواهدبود.
همايون ،جوان سرخوردةديگرياست که مثل احسان وانوش نسبت به وضعيتيکه داردمعترض است .
«احسان ،انوش وهمايون انسان هاي برتروغيرعادي روزنۀآبي هستند،بااينکه هستۀمرکزي افکارشان شبيه به هم است ،امازوايدوشاخه هاي انديشه شان وبه طورکلي آن چيزي که تک تک اين انسان هابه زندگي وصل ميکندباهم فرق دارد.
بااينکه نگاه منتقدانۀآنهابه جامعۀبعد کودتاي١٣٣٢شالوده اياجتماعيدارد،اماراديآنهارابه عنوان آن دسته ازبازماندگان منفعل پس ازکودتاآفريده است که سوداي آرمان شهرشان دررويايفرارشکل گرفته است .
مهم ترين شخصيت نمايشنامۀافول که دارايانديشه هايآرمان شهرياست ودرراه تحقق آن تلاش ميکند،مهندسيجوان به نام جهانگيرمعراج است .
همان طورکه پيشترنيزگفته شد،ازديدگاه فارابي آرمان شهر،سرزميني مطلوب و مناسب است که امکان دست يافتن به سعادت درآن فراهم است .
جامعه اياست که افراد آن سعادت راميشناسندودراموريکه آن هارابرايرسيدن به اين هدف ياريکند،باهم مشارکت وهمکاري ميکنند(ر.
روستاينفوت همچون مدينۀغيرفاضله اياست که نظام فئودالي مالکان آن ،آرمانخواهانيچون جهانگيرمعراج راازميدان به درکرده وبيعدالتيوستم اين مالکان ،بروجودمشديوبقيۀروستاپنجه افکنده است .
نقطۀمشترکبين انديشه هايفارابيواکبرراديرسيدن به سعادت وخوشبختيبشري است که درآثارراديدست يافتنيترجلوه نموده است .