خلاصة:
فارغ از مسئلۀ تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آثار دو سرزمین، میتوان بابی را گشود در موضوعی خاص که از جهت محتوا در آنها وجوه اشتراکی وجود دارد و آن را دستمایۀ قیاس یک موضوع، یک گرایش و یک محتوای ویژۀ مشترک در دو سرزمین مختلف قرار داد. مسئلۀ رویینتنی از نکات پر اهمیت و پر بسامد در تاریخ ادب و اعتقادات سرزمینهای مختلف است که رویی جانب تاریخ و رویی جانب تخیل بشر روزگار پیشین دارد. در این پژوهش بنا داریم تا به بررسی اندیشۀ حماسی ایران و اسکاندیناوی و مشهورترین تجلی این اندیشه در آثار حماسی این دو قوم پرداخته و به بیان وجوه اشتراک و سنجش برتریها و کاستیهای این آثار در مقابل یکدیگر بپردازیم تا به این بهانه، این دو اثر در قابی مشترک به نمایش درآیند و به این واسطه نکاتی چند در باب هر یک با نگاهی دقیقتر آشکار گردد
Apart from influencing and being influenced through the works of two lands, it is possible to go into specific topics which have some points in common regarding the content. The same common points can be used to compare both a topic and an approach as well as a content similar and common in these two different lands. The issue of having a strong body can be considered to be an important factor in literature and beliefs of different lands demonstrating the human history and primitive humans. The current study aims to investigate Iranian and Scandinavian epical thoughts along with the most famous expression of the same thoughts in epical works of these two nations. It also aims to state and compare the commonalities, superiorities, and inferiorities in order to put these two works in the same framework through which we are able to scrutinize each of them in detail.
ملخص الجهاز:
مختاريان درباره ي ريشۀواژةاسطوره ومعنيآن مينويسد:«واژةيوناني(Mythos)به معني روايت ، يا چيزي که کسي نقل کند، و در کاربرد عام تر آن ، بيان ، داستان و طرح نمايشنامه ،معمولادرتقابل (Historia)و(Logos)به کارميرفته است .
تلاش هاي انسان آغازين و اسطوره اي در شناخت خود و جهان و کوشش هاي گرم و تب آلودةويدرگزارش جهان وانسان ،دبستانيجهان شناختيراپديدآورده است که آن را اسطوره ميخوانيم .
از تعاريف ارائه شده ميتوان نتيجه گرفت که : اسطوره قبل از هر چيز، يک جهان بينيدر قالب روايت و داستان است ،شخصيت هايش موجودات مافوق طبيعي اند، مردم زماني به اسطوره باور داشته اند و برايشان مقدس بوده است ،اماامروزه درموردخلقت وآفرينش سخن نميگويد،به چراييوچگونگي ميپردازد، سازندةمشخصينداردوعناصرمينويدرآن وجوددارد.
صليب بزرگ متعلق به قرن يازدهم در محوطۀ کليسايگوسفورت کامبريا،مزين به صحنۀ کنده کاريشده اي از تصليب است اما مجسمه هاي ديگري نيز وجود دارند که تمثال هايي از اسطوره هايخدايان اسکانديناويتفسيرشده اند.
تاريخ خرده پايان و فرودستاني است که اگرچه در داستان ها چهرةمشخص ندارند اما نيازها و آرزوهايشان رادرآراستن آن يادگرفته اندودرتاروپودآن جايداده اند.
پيوندهاي اسفنديار و بالدر بارزترين و محکم ترين پيوندي که ميتوان بين اسفنديار و بالدر يافت رابطۀ آن ها با گياهيمرموزوشگفت است .
و چنان که مشهور است اسفنديار براي نجات دادن آن ها از دست ارجاسپ به هفت خوان ميرودورويين دژراميگشايد.
«ايزدان لوکي را که فتنه گريهاي او باعث کشته شدن بالدر است ، ميگيرند و به پادافره اين کار شکنجه اش ميکنند.