خلاصة:
روایت خیزش بهرام چوبین علیه سلطه دو تن از پادشاهان بزرگ ساسانی یعنی هرمز و پسرش خسروپرویز، تنها نمونهای از مواردی متعدد است که فردوسی از سرشت سیریناپذیر آدمی برای ارضای غریزه قدرتطلبی و ستیز پیوستۀ او در جهت دستیابی به قدرت مطلقه حکایت میکند. رابطه بهرام با شاهان ساسانی از طولانیترین تعاملهای میان شاه و پهلوان است که بخشی بزرگ از آن به مجادلۀ پرشور میان بهرام و خسرو اختصاص یافته است. واکاوی گفتوگوی آنان شیوهای شایسته است جهت تحلیل مناسبات قدرت در دربار سیاسی ایران. ضرورت انتساب به تبار پادشاهان، بزرگان و پهلوانان از یکسو و لزوم مقبولیت ملی و مردمی از سویی دیگر در کسب حاکمیت مشروع، نوع خاصی از گفتمان را میان خسرو و بهرام رقم زده است که در نوع خود در شاهنامه بینظیر است؛ به ویژه آنکه تاریخ نیز بر آن صحّه میگذارد. در مقالۀ حاضر ضمن سودجستن از برخی مولّفههای کاربردشناسی زبان، به ارتباط تنگاتنگ دو نوع ویژۀ زبان یعنی قدرت و ایدئولوژی پرداختهایم.
The story of Bahram Chubineh’s revolt against two great Sasanid kings that is Hormoz, and his son Khosrow Parviz is only an example of many instances where Ferdowsi speaks about the insatiable nature of man to satisfy his instinct to acquire power and his continuous struggle to gain ultimate power. The relationship of Bahram with Sasanid kings is among the longest interactions between the king and warrior, an example being the heated discussions between Bahram and Khosrow which covers a good part in Shahnameh. Delving into this discussion is an eligible manner in order to analyze the power struggle in the political court in Iran. The necessity to be connected with the kings’, nobles’, and warriors’ lineage on the one hand, and the need for national fame and popularity to gain the legitimate sovereignty, on the other hand, made the discourse between the two unique in Shahnameh especially that history confirms its correspondence. Apart from benefitting from certain pragmatic language elements, this article is concerned with the close interconnection of two special kinds of language that is power and ideology.
ملخص الجهاز:
روایت شاهنامه از گفتمان قدرت در داستان بهرام چوبینه و خسروپرویز مهدی رضایی دانش یار دانش گاه سلمان فارسی کازرون ، ایران لیلا اکبری دانش جوی دکتری دانش گاه سلمان فارسی کازرون ، ایران (نویسندۀ مسؤول ) تاریخ دریافت : ١٣٩٩/٨/١٢ تاریخ پذیرش : ١٣٩٩/١٠/٢٨ چکیده روایت خیزش بهرام چوبین علیه سلطه دو تن از پادشاهان بزرگ ساسانی یعنی هرمز و پسرش خسروپرویز، تنها نمونه ای از مواردی متعدد است که فردوسی از سرشت سیریناپذیر آدمی برای ارضای غریزه قدرت طلبی و ستیز پیوستۀ او در جهت دست یابی به قدرت مطلقه حکایت میکند.
ضرورت انتساب به تبار پادشاهان ، بزرگان و پهلوانان از یک سو و لزوم مقبولیت ملی و مردمی از سویی دیگر در کسب حاکمیت مشروع ، نوع خاصی از گفتمان را میان خسرو و بهرام رقم زده است که در نوع خود در شاهنامه بینظیر است ؛ به ویژه آن که تاریخ نیز بر آن صحه میگذارد.
سیدرصد از حجم ابیات شاهنامه به دیالوگ های قهرمانان با یک دیگر اختصاص یافته است (سرامی، ١٣٦٨: ١٧٧، ٢٩٩) و از کل این دیالوگ ها، سه گفت وگوی طولانی روایت شده در شاهنامه ، نشان از نقش مؤثر و موازی زبان با کنش ، در مقولۀ قدرت دارد.
ماهیت حماسی شاهنامه نیز در برجسته ساختن ارتباط موازی و رودررو میان شاه و پهلوان تأثیرگذار است ؛ هرچند در نظام سیاسی و اجتماعی، بهرام در جایگاه فرودست نسبت به خسرو قرار دارد.