خلاصة:
زبان موجودی پویا و زنده است که همواره در حال دگرگونی، رشد و گسترش است. یکی از اصلیترین شاخصهای پویایی زبان پذیرفتن وام واژههایی است که تحت تاثیر روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و... از زبانهای دیگر به آن زبان وارد میگردد. زبان فارسی نیز با وجود توان بالقوه در داشتن واژگان، از این امر مستثنی نبوده و شاهد حضور وام واژگان عربی، انگلیسی، فرانسوی، ترکی و روسی و... در آن هستیم. ایرج میرزا، شاعر دوره قاجار، یکی از شاعرانی است که در شعر خویش از وام واژگان فراوانی بهره برده است. وی بیشتر از زبان و فرهنگ عربی تاثیر پذیرفته است. با مطالعه شعر وی میتوان به وضوح وام واژگان فرانسوی و روسی را در شعر وی مشاهده نمود. وی از واژگان فرانسوی مانند آژان، ژاندارمری، تلفن، پودر و... و نیز وام واژگان روسی مانند: اسکناس، چمدان و اتو و... استفاده نموده است. پژوهش حاضر برآنست با روش توصیفی- اسنادی و با بهرهگیری از فرهنگ لغتهای مختلف و ریشهیابی کلمات، وام واژگان فرانسوی و روسی در شعر وی را برای خوانندگان تبیین و بررسی نمایند.
ملخص الجهاز:
با توجه به تأثير بسيار زيـاد اروپـا و غـرب در دوره صـفويه و قاجـار بـر ايـران ، اسـتفاده از وام واژگاني چون پرسنل در شـعر ايـرج ميـرزا و نوشـتار و گفتـار زبـان فارسـي کـه خـود داراي چندواژه ي معادل آن است ، نشانگر تأثير قوي و نيز گرايش فارسيزبانان در استفاده از اينگونه وام واژگان است اندر اين دايره يک آدم نيست پرسنل نيز به آدم منضم نيست ( ايرج ميرزا، ١٣٥٣: ١٢٣) پلتيک «(poltigue فر) سياست ، حقه بازي، نيرنـگ »( قريـب ، ١٣٧٧: ٢١٨).
اين وام واژه که از وام واژه هاي سياسي است که از فرانسه وارد زبان فارسي گرديد و نشـانگر تأثيرپذيري سياست و ادبيات سياسي دوره شاعر از غرب بوده که در اشعار ايرج ميرزا هـم بـه چشم ميخورد چه ميفرمود آقاي کمالي دمکرات ، انقلابي، اعتدالي ( ايرج ميرزا، ١٣٥٣: ٩٠) دوئل «( فر duel مبارزه دو نفره با يکديگر براي اعاده حيثيت يا کسب چيزي که با اسلحه سـرد يـا گرم و طي مراسم خاصي صورت ميگيرد.
اين شيوه مبارزه در کشورهاي غربي مرسوم بـوده است »( انوري، ١٣٨٢، ١/ ١٠٨٣) دوئل نوعي مبارزه به سبک غربي است کـه ايـرج ميـرزا در بيـت زيـر وام واژه ي دوئـل را بـه معناي جنگيدن و شايد خود را به کشتن دادن به کار برده است من نه تو را بيهوده ول ميکنم گر ندهي بوسه دوئل ميکنم ( ايرج ميرزا، ١٣٥٣: ١٠٣) رمان «( فر) romane داسـتان ، افسـانه »( قريـب ، ١٣٧٧: ٥٢٢).