خلاصة:
در باب مجازات مرتد ملی در صورت تکرار ارتداد، بین فقیهان امامیه اختلاف رخ داده است. مشهور فقیهان با استناد به اجماع و اصل احتیاط در دماء، قتل در مرتبه چهارم را ثابت دانسته. در مقابل دیدگاه مشهور، نگارندگان با استقصای در متون فقهی به چهار دیدگاه متفاوت از فقیهان دست یافت؛ لذا نوشتار حاضر در پژوهشی تحلیلی-انتقادی به طرح این پرسش پرداخته است که آیا مستند کافی برای حکم به اعدام کسی که در مرتبه دوم ویا سوم و یا چهارم(به نسبت اختلاف دیدگاهها)، جرم ارتداد را تکرار نموده، وجود دارد. با توجه به اینکه در قانون مجازات اسلامی، ارتداد به طور کلی جرم انگاری نشده و وفق اصل ۱۶۷ قانون اساسی، در چنین مواردی باید به فقه اسلامیرجوع کرد، اهمیت پرداختن به مسأله بیشتر می شود، لذا پژوهش حاضر به نقدو تحلیل دیدگاه های موجود در مسأله پرداخته و با خدشه در ادله سایر اقول، در نهایت قول به عدم قتل را برگزیده است.
As far as the penalty of the apostasy is concerned, in case of the repetition of the crime by the accused people, there is a debate among Imamieh religious scholars. The majority of the jurisprudents believe that in case of the repletion of the crime in the fourth time, the death penalty is unavoidable. On the contrary, other religious scholars are of the different on the issue. The present study, adopting an analytic and critical stance, has answered the question whether there is a sufficient evidence for accusing the people in the second or third and even the fourth time of apostasy to be sentenced to death penalty or not? The present study capitalizing on Iranian constitution which recommends that we should refer to the Islamic jurisprudence. The present study recommends that not to perform the death penalty in case of repeating the crime considering the fact the in Islamic punishment law, the crime has not been formalized
ملخص الجهاز:
اقوال فقیهان در منابع فقهی، در خصوص مجازات مرتد ملی در فرض تکرار ارتداد ، ٤ نظریه وجود دارد: دیدگاه نخست : قتل در مرتبه دوم تکرار ارتداد برخی از فقیهان متقدم در این گروه قرار دارند، ایشان با عباراتی مشابه مطلب را این چنین بیان میکنند: «فإن أسلم هذا المرتد ثم ارتد ثانیۀ قتل علی ردته »(حلبی، ٣١١/١٤٠٣)«من غیر أن یستتاب »(ابن زهره ، ٣٨٠/١٤١٧؛ کیدری، ١٤١٦/ ٤٦٥) این دست از فقیهان مستند قول خود را بیان ننموده اما برخی(شاهرودی، ج ٤٠٦/٨) احتمال میدهند که مستند این قول روایت جابر از امام علی(ع ) است که در آن آمده است : «أُبو علی اْلأشْعری، عنْ مُحمّدْ بن سالم ٍ، عنْ أحْمدْ بن النّضْر، عنْ عمْروْ بن شمْرٍ، عنْ جابرٍ: عنْ أبی عبْد اللّه علیه السّلام ُ، قال : «أتی أمیرُ اْلمُؤْمنین - صلواتُ اللّه علیه - برجُل منْ بنی ثعْلبۀ قدْ تنصّر بعْد إسْلامه ، فشهدُوا علیه ، فقال لهُ أمیرُ اْلمُؤْمنین علیه السّلام ُ: ما یقُولُ هؤُلاء الشُّهُودُ؟ قال : صدُقوا، و أنا أرْجع إلی اْلإسْلام ، فقال : أما إّنک لوْ کذّْبت الشُّهُود لضرْبتُ عُُنقک ، و قدْ قبلْت مْنک و لاتعُدْ فإّنک إنْ رجعْت لمْ أْقبلْ مْنک رُجُوعا بعْدهُ »(کلینی، ١٤٢٩، ج ١٤/ ٢٣٣) نقد: از جهت سندی فقیهان امامی به خاطر وجود «محمد بن سالم » در سند آن که مشترک است بین ثقه و غیر ثقه است و «عمرو بن شمر بن یزید» که فردی ضعیف و غیرقابل اعتماد است ، قائل به ضعف جدی سند این روایت هستند(اردبیلی، ١٤٢٧، ج ٤/ ٢٦١؛ لنکرانی،٧١١/١٤٢٢).