خلاصة:
افضلالدین کاشانی از فیلسوفان بزرگ ایران در قرون ششم و هفتم هجری است که درست همچون سهروردی، با پیوند میان فلسفه و شهود، منظومهای حکمیفلسفی خلق کرد که تنها بر پایۀ خرد خشک و مجرد فلسفی استوار نبود، بلکه مبتنی بر «آگاهی و خرد روشنی و بیداری» بود و دقیقاً از درون چنین منظومهای، تأکید فراوان به «خودشناسی» و روشنگری در باب ماهیت خویشتن آدمی، خلق شد. میراث فکری و رسالههای بهجایمانده از باباافضل از جهات متعدد دارای اهمیت و قابل مطالعه است؛ از جمله وسعت و گستردگی دانش و اطلاعات او در حوزههای فلسفۀ اسلامی، فلسفۀ یونانی، ادب، اخلاق، فلسفۀ سیاسی، آموزههای عرفانی و حتی فرهنگ ایران باستان؛ زبان ساده، صریح و عاری از مفاهیم و اصطلاحات پیچیده و انتزاعی عصر و استفاده از لغات و برابرنهادهای پارسی در مقابل واژگان تازی؛ توجه فراوان به شیوۀ درست اندیشیدن و مبانی حکمت و کاربستِ گسترۀ تام فضایل و اخلاق نیک در زندگی. نگارنده در این مقاله کوشیده است با تکیه بر مصنفاتِ باباافضل، به تحلیل سه بنمایۀ «آگاهی، خرد و دانش» از دید این حکیم کاشانی بپردازد و نشان دهد که این سه فرهنگواژه، ضمن ملازمه و ارتباط تنگاتنگی که با یکدیگر دارند، با عناصری چون غفلت و تیرگی و مردگی در تقابل کاملاند. نتیجۀ تحقیق نشان میدهد که در مصنفات، «حکمت و فضیلت» دو روی یک سکهاند که به «حقیقت» ختم میشوند.
Afzal al-Din Kashani is one of the great philosophers of Iran in the sixth and seventh centuries (A.H) who, just like Suhrawardi, created a philosophical system with connecting philosophy and intuition, which was not based only on abstract wisdom and pure philosophy, but also on "enlightened vigilance and wisdom”. It was precisely from such a system that a strong emphasis on "self-knowledge" and enlightenment about the nature of self as a human was created. The intellectual heritage and treatises of Baba Afzal are important and worthy of studying in many ways; Including: the extent of his knowledge and information in different fields of Islamic philosophy, Greek philosophy, literature, ethics, political philosophy, mystical teachings and even antient Iranian culture ; Simple language, explicit and free from complex and abstract metaphors and concepts of the era, and the use of Persian words and equivalents instead of Arabic ones; Paying close attention to the right way of thinking and the fundamentals of wisdom and the full application of virtues and good morals in life. this article tries to analyze the three motifs of "vigilance, wisdom and knowledge" from Baba Afzal’s point of view, based on his writings; and to show that these three terms, while being closely related to each other, are in complete contrast with elements such as negligence, obscurity, and death. The result of this research shows that in Kashani’s work, "wisdom and virtue" are two sides of the same coin which lead to "truth".
ملخص الجهاز:
آیا میتوان حدس زد که انگیزۀ اصلیِ شخص و یا اشخاص اتهام زننده، برنتافتنِ رگههایی بسیار ضعیف و کمرنگ از گرایشهای اسماعیلیگری و باطنی باباافضل در برههای از زندگی، آنهم در محیط سخت و انعطافناپذیر شیعیگری کاشان بوده است؟ به هر روی، بابا در این قصیده از «ایازِ زمانه» طلب شفاعت و خلاصی میکند و البته اذعان میکند که خواهش او برای خلاصی، نه از پی خود، بلکه از غم و اندوه یک خانه طفلی است که آه و فغانشان را با گوش جان میشنود: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (مرقی کاشانی، 1366: 732) بهجز ماجرای زندانی شدن، باباافضل در یکی از رباعیات خویش از «واقعه»ای یاد کرده که میکوشیده خود را از آسیب آن دور نگه دارد و همچنین قومی که همنشینی با آنها برای فیلسوف ما ملالآور بوده است: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (همان: 766) کدام واقعه و کدام قوم؟ آیا این ابیات ربطی به زندانی شدن باباافضل دارد و آیا ملال باباافضل میتواند دلیلی جز غفلت و بیدانشی و ناآگاهی مردم عصر خویش داشته باشد؟ قدر مسلم این است که بعید است «این واقعه» به حادثۀ مغول اشاره داشته باشد؛ زیرا اولاً حملۀ مغول به ایران در سال ۶۱۶ یا ۶۱۷ هجری اتفاق افتاده و به احتمال فراوان، باباافضل بعد از سال ۶۱۰ زنده نبوده است؛ ثانیاً کاشان از حملۀ خان غارتگر در امان بوده است.