خلاصة:
حرمسرا به عنوان یکی از کانونهای تصمیمگیری در دوره صفویه مطرح بوده است و زنان درباری در صورت وجود شرایط مناسب در عرصه سیاسی حضوری موثر داشتند. آنان در دوره شاه اسماعیل اول و هم در دوره شاه تهماسب توانستند در مسائل کلی حاکمیت دخالت کنند و در دوره شاه اسماعیل دوم و شاه محمدخدابنده این توانائی را بدست آوردند که، یکی را عزل و دیگری را به تخت بنشانند. این اعمال از سوی زنان حرمسرا سبب شد که شاه عباس نسبت به دخالتهای آنان حساس شده و تلاش کند قدرت این نهاد را در دربار محدود نماید. اما علیرغم تلاشهای او کانون قدرتی در حرمسرا شکل گرفت که علاوه بر زنان، خواجه سرایان نیز در آن شرکت داشتند. بررسی متون عصر صفوی نشان میدهد که با توجه به نقش زنان حرم و خواجه سرایان در تربیت شاهزادگان، این گروه قدرتمند در عزل و نصب فرمانروایان تاثیر زیادی داشتهاند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. بر پایهی یافتههای این پژوهش حرمسرا و زنان عصر صفوی علیرغم محدودیتهای سیاسی و اجتماعی نقش برجستهای در تعیین جانشین پادشاه داشته اند.
The harem, or odalisque, was notable as a center for political decision-makings in the Safavid Era when court women could play effective roles in the political arena in case appropriate conditions were met. Safavid women played significant roles in the field of politics: they engaged in general politics during the governments of Shah Ismail I and Tahmasp I. During the administration of Shah Ismail II and Shah Mohammad Khodabanda, women gained so much power that they could dismiss one and throne the other. Such powerfulness of harem women caused Shah Abbas to make attempts to limit this institution in the court and confine their engagements. Despite his attempts, however, a center of power was formed in harem in which both women and eunuchs engaged. A survey of Safavid texts indicates that women and eunuchs played significant parts in appointment and dismissal of governors with regard to their roles in schooling princes. The present study, bearing a descriptive-analytical approach, indicated that Safavid harem of women played significant roles in determination of king’s successor, despite their sociopolitical limitations.
ملخص الجهاز:
در دورهي صفويه انتخاب جانشين پادشاه بر چند اساس بود؛ در ابتدا الگوي جانشيني بر اساس انتخاب پسر ارشد بود، ولي بعد به دليلي از جمله کاهش قدرت پادشاه، مغضوب شدن وليعهد توسط شاه، دخالت سران قزلباش و دربار و مهمتر از همه نبود قانوني مشخص در انتخاب جانشين باعث شد آن الگوي اوليه تحتتاثير اين عوامل قرار گيرد (مينورسکي، ١٣٧٨: ٧٩).
سيوري بر اين باور است که حرمسرا يکي از عوامل تأثيرگذار در سياست عصر صفوي به ويژه در دوران ضعف شاهان اين حکومت به شمار ميرفته و برخي زنان به دليل انتساب به مردان بزرگ و يا زيبايي از قدرت زيادي در تصميمگيريهاي مملکتي برخوردار ميشدند، مانند پريخان خانم، دختر محبوب و قدرتمند تهماسب که در رويدادهاي جانشيني پدر، بسيار تأثيرگذار عمل کرد )سيوري، ١٣٨٣: ٦٨).
زنان، با نفوذ خود ميتوانستند در امور سياسي خصوصا از طريق حرم دخالت کنند چنانکه در جانشيني شاه تهماسب، زنان گرجي در کنار مردان گرجي در تلشي ناموفق، براي به سلطنت رساندن حيدرميرزا ايفاي نقش نمودند، اما رقيب آنها يعني پريخان خانم، دختر شاه تهماسب در به سلطنت رساندن اسماعيل دوم، برادر خود، موفق شد (مدني، ١٣٧٠: ٦٢).
سياست جديد شاه عباس اگرچه در کوتاه مدت برخي از اختلفات و مشکلت داخلي صفويان را حل کرد، اما در بلندمدت تبعات زيانباري براي حکومت ،به همراه داشت، که خود را در دوره شاه سليمان و شاه سلطانحسين نشان داد و موجب تشکيل کانون قدرت مهمي در حرمسرا متشکل از زنان و خواجگان گرديد که در اداره امور تأثيرگذار بودند.