خلاصة:
مباحث روانشناسی از دیرباز در مطالعات مدیریت جایگاه ویژه ای داشته و امروزه اهمیت بیشتری مییابد و مدیران به این مساله توجه بیشتری نشان میدهند. از طرفی اهمیت فرهنگ در سالهای اخیر بیشتر مد نظر سازمانها قرار گرفته است. هدف این مقاله تبیین رابطه بین مؤلفههای فرهنگ سازمانی و نوروتیک سازمانی در بانک رفاه است. جامعه آماری پزوهش کارکنان بانک رفاه هستند که پرسشنامه میان 678 نفر آنان توزیع گردید. یافتهها نشان میدهد ارتباط معنیدار و معکوسی بین این دو سازه فرهنگ و نوروتیک سازمانی وجود دارد. یافتههای مقاله به مدیران کمک میکند تا با مدیریت مؤثر فرهنگ سازمانی، نوروتیک سازمانی را کاهش دهند و سلامت روانشناختی منابع انسانی را افزایش دهند.
Abstract: Management as a field of study uses extensively the concepts and theories of psychology. In fact, a great deal of organizational behavior theories are built on social psychology and psychology sciences. The purpose of this study is to test the relationship between organizational culture and organizational neurotic in the Bank of Refah. A sample survey was conducted among the 678 Bank employees. The result of study show that there is a significant reverse relationship between these two constructs. Research findings suggest that to manage organizational culture effectively, managers have to reduce organizational neurotic and increase mental health of organization members.
ملخص الجهاز:
يافته هاي مقاله به مديران کمک ميکند تا با مديريت مؤثر فرهنگ سازماني، نوروتيک سازماني را کاهش دهند و سلامت روانشناختي منابع انساني را افزايش دهند.
از اينرو وجود درک روشني از فرهنگ سازماني به خاطر تاثير آن بر روي شيوه پاسخگويي سازمان به تقاضاها و چالشهاي تغييرات محيطي Denison ;٢٠٠٥ ,Gray and Densten) (١٩٩٩ ,and Neale و آگاهي از موانع موجود در برابر پيشرفت سازمان (٢٠٠٨ ,Settel) براي رهبران سازمانها خيلي مهم است .
مديران براي نيل به اين هدف نيازمند بکارگيري ابزارهايي هستند و با عنايت به اينکه آنها يکي از نقشهاي اصلي را در شکل گيري و تغيير فرهنگ سازماني دارند ( ,Schein ٢٠٠٧ ,Miner ;٢٠٠٤)، ميتوانند با مد نظر داشتن و توجه به خصيصه ها و ابعاد فرهنگ 46 سازماني، نسبت به بهبود وضعيت نوروتيکي سازمان اقدام نمايند.
از اينروست که با نگاهي گذرا به مطالعاتي که در خصوص فرهنگ سازماني صورت گرفته است ، مشخص ميشود که رويکردها، تفاوتها و تنوعهاي متعددي در خصوص تعريف و مطالعه اين واژه و بکارگيري آن وجود دارد (٢٠٠٢ ,Alvesson).
اين اعتقادات و مفروضات در قلب فرهنگ سازماني قرار دارد و در قالب چهار خصيصه فرهنگي اصلي خلاصه ميشود (١٩٩٩,Denison Neale Denison and Mishra, 1995; ِِand): عجين شدن با کار٢٣: ايجاد ظرفيت انساني، مالکيت و مسئوليت .
Diagnosing and Changing Organizational Culture, San Francisco, John Wiley & Sons, Inc. Denison, Daniel (1990).
Corporate Culture and Organizational Effectiveness, New York, Wiley.
Organizational Cultures: Types and Transformations, New York, Routledge.