خلاصة:
حملات ازبکان و نزول بلاهای طبیعی ازجمله آسیبهایی است که خراسان عهد صفوی در معرض پیامدهای نامطلوب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن قرار گرفت. علیرغم اهمیت خراسان به عنوان پایگاه تشیع و اقدامات عمرانی شاهان صفوی نسبت به مرمت ویرانیهای ناشی از وقایع مذکور، توسعه استعدادهای بالقوه این منطقه تا حدود زیادی به تأخیر افتاد و شرایط به گونهای شد که در سالهای پایانی حکومت صفویان، خراسان به دلیل هم مرز بودن با هرات و آسیبهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از این وقایع، نخستین منطقهای بود که مورد هجوم افغانها قرار گرفت. در حوزه تاریخ نگاری صفوی، برخی تواریخ دودمانی به تناسب میزان وابستگیهای دیوانی خود بویژه در دستگاه شاه طهماسب و شاه عباس اول، گزارشهایی درباره این رویدادها به شکلهای مختلف ارائه دادهاند. پژوهش حاضر با روش تاریخی بر پایه منابع کتابخانهای و با رویکرد تحلیلی به دنبال روشن نمودن زوایا و ابعاد توجه مورخان این تواریخ به چالشها و مشکلات اجتماعی ناشی از جنگها و بلاهای طبیعی خراسان در این برهه زمانی میباشد که بیشتر حاصل مشاهدات عینی آنها بوده و شغل دیوانی اغلب این مورخان در چگونگی ثبت پیامدهای این حوادث مؤثر بوده است. یافتههای حاصل از این بررسی نشان میدهد که به دنبال این رویدادها اگرچه کاهش جمعیت، رکود کشاورزی و اقتصادی در کوتاه مدت در شهرهای خراسان بوجود آمد اما در پی این وقایع بود که شاهان صفوی بویژه از زمان شاه طهماسب به بعد در کنار اعتقادات شیعی که نسبت به شهرهای مقدس مذهبی خراسان بویژه مشهد داشتند در درازمدت تلاشهای زیادی جهت مرمت و بازسازی این ویرانیها در آستان مقدس امام رضا(ع) صورت دادند.
ملخص الجهاز:
هدف پژوهش حاضر، مشخصکردن این موضوع است که مورخان دودمانی صفویه، بهعنوان کارگزاران دیوانی عصر شاهعباس که در تاریخنویسی خود از اسناد و مدارک دیوانی بهرهمند بودند، از چه زوایا و ابعادی به چالشها و مشکلات اجتماعی ناشی از جنگها و بلاهای طبیعی خراسان در این برهه زمانی پرداختهاند؟ موضوع حاضر، به لحاظ تبویب، به دو بخش پیامدهای حملات ازبکان به خراسان و پیامدهای اجتماعی بلاهای طبیعی از منظر مورخان دودمانی عصر شاهعباس از جمله حسنبیک روملو، اسکندربیک ترکمان، ملاکمال منجم یزدی، جنابدی، قاضیاحمد قمی و افوشتهای نطنزی تقسیم شده و هر گزارش از منظر هر مورخ، به صورت روایی نقل و سپس وجوه تشابه و تفاوتهای هر کدام استخراج و مورد تحلیل قرار گرفتهاست.
مقایسه این گزارشها با یکدیگر درباره پیامدهای حملات ازبکان، نشان میدهد مورخانی مانند افوشتهای نطنزی و جنابدی، احتمالاً به علت عدم تعلقات شغلی و دیوانی به دربار صفوی، فلاکت مردم خراسان را به لحاظ اجتماعی بسیار مشهود و آشکار توصیف کردهاند؛ درحالیکه اسکندربیک ترکمان به دلیل حضور در دربار شاهعباس بهعنوان منشی شاه و استادش قاضیاحمد قمی که زمانی را وزارت قم و زمانی دیگر را در قزوین به مشاغل دیوانی اشتغال داشت، همواره جانب احتیاط را نگاه میداشتند و اگر هم نابسامانیهای اجتماعی حاصله را توصیف میکردند، سعی داشتند از ثبت بسیاری از جزییات که نشانههای ضعف صفویان در برابر ازبکان باشد خودداری کنند و اگر هم گزارشهایی درباره فلاکت عمومی مینوشتند، به نوعی فقط شخص شاه را مسئول رتق و فتق این امور و برگرداندن مردم به زندگی عادی معرفی میکردند؛ زیرا او را ملجأ و پناه عموم مردم میدانستند؛ چراکه منشأ خیر مطلق بود و هیچگونه عذاب و عقابی از او صادر نمیشد؛ زیرا شاه در رأس طبقه حاکمه بر کلیه ارکان دولتی از جمله دیوانسالاران نظارت جدی داشت و بخش اعظم مازاد کلی کشور را نیز در اختیار داشت (فوران، 1377: 51).