خلاصة:
از میان ویژگیهای ادبیات پسامدرن دو ویژگی خودافشاگری و التقاطیبودگی از همه موارد برجستهتر است، به طوریکه سایر ویژگیها یا در ذیل دو ویژگی مذکور میگنجد یا به شکلی ازآنها متاثر است. سطح کلان التقاطی بودگی، بازنمایی درهم آمیختۀ جهان واقع و دنیای داستانیست که سبب میشود، مرزبندی رایج به تعلیق درآید. یکی از اصلیترین وجوه تعلیقِ مرز واقعیت و داستان، مستندنماییست که بنا به آن راوی سعی میکند به شکلهای متفاوت به امور واقع استناد کرده یا آنها را به درون داستان کشانده؛ بر ابهام متن و تردید خواننده بیفزاید. این نوشتار انواع مستندنمایی در شاخص-ترین روایت داستانی پسامدرن فارسی یعنی رمان آزاده خانم و نویسندهاش را به شیوه توصیفی- تحلیلی؛ دلالتیابی، طبقهبندی و تبیین کرده است. نتیجه نشان میدهد که راوی در سطح «زبانی- واژگانی»؛ شخصیتها، رخدادها، زمانها، مکانها و سایر موضوعات و مفاهیمِ دو جهان واقعی و داستانی را به شکلهایی متفاوت درهم میآمیزد. افزون بر این در سطح «بصری- تصویری» متن؛ با تکیه بر ژانرهایی از این دست از رسانهها همچون دستخط، طرح- نقاشی و عکس که شدت و اعتبار مستندگونگی آنها برجستهتر مینماید، موارد بازنمایی شده در سطح واژگانی- زبانی را به شکلی موکد به نمایش درمیآورد و بدین طریق همسو با بافت معرفتی و قواعد ژانری این دسته از روایتها؛ مرز واقعیت و داستان را به تعلیق در آورده؛ شکل ویژه ای از ابهام را خلق میکند.
ملخص الجهاز:
مستندنمايي و تعليق مرز واقعيت و داستان در روايت هاي پسامدرن (با تکيه بر رمان آزاده خانم و نويسنده اش ) پارسا يعقوبيجنبه سرايي ١*، خديجه محمدي ٢ 1 (تاريخ دريافت : ٩٦/٧/١٥، تاريخ پذيرش : ٩٦/١٠/٢٤) چکيده از ميان ويژگيهاي ادبيات پسامدرن دو ويژگي خودافشاگري و التقاطيبودگي از همۀ موارد برجسته تر است ؛ به طوري که ساير ويژگيها يا در ذيل اين دو ويژگي ميگنجند يا به شکلي از آن ها متأثرند.
با توجه به ديدگاه ذکرشده ، در اين مقاله سعي شده است تا با رويکردي ديگر، اين تکنيک روايي و صورت هاي بازنمايي آن در رمان آزاده خانم و نويسنده اش به مثابۀ شاخص ترين روايت داستاني پسامدرن فارسي، دلالت يابي، طبقه بندي و تحليل شود.
به کارگيري اين شگرد با بسامدي بالا در رمان آزاده خانم و نويسنده اش به شکل نقش آفريني شخصيت هاي واقعي و داستاني در کنار شخصيت هاي داستاني ديگر اين داستان صورت گرفته است : يکي شان مي رود و با اسماعيل شاهرودي وارد مي شود.
همۀ اين عوامل حاکي از واقعي بودن داستان و مستندگونگي آن است : دکتر رضا فکر کرد که اولا قصه اي تحويل دکتر اکبر بدهد که ضد پرفروش باشد، مثل آثار «همين آقا» که سه هزار تيراژ چاپ اول همه شان در کتاب فروشي ها براي دسترس همگان موجود بود؛ و ثانيا ضد شاهکار باشد تا با يک تير دو نشان زده باشد، هم آن آقا را راضي نگه داشته باشد که ديگر جايي براي بغض و حسد باقي نباشد، هم خودش را که به طور کلي اخيرا مخالف هر گونه شاهکار شده بود.