خلاصة:
مسئلۀ تجرد نفس به دلیل نقش مبنایی که در مباحث فلسفی مانند انسانشناسی، معرفتشناسی، فرجامشناسی و... دارد، همواره مورد توجه اندیشمندان مسلمان و فیلسوفان بوده است.
مسئله پژوهش حاضر این است که آیا بحث تجرد نفس با دیدگاه قرآن هماهنگ میباشد؟ این نوشتار با بررسی تفاسیر آیاتی که به آنها برای تجرد نفس استناد شده و همچنین روایاتی که ذیل این آیات وارد شده است، به تبیین دیدگاه قرآن در تجرد نفس با تأکید بر تفاسیر روایی پرداخته است. به چهار دسته از آیات بر تجرد نفس استناد شده است: نخست، آیاتی که خلقت نفوس را بیان میکنند. دسته دوم، آیاتی که به نسبت نفوس با پروردگار اشاره دارند. دسته سوم، آیات ناظر به افعال جوانحی به ویژه آیاتی که بر ادراک و مراتب آن دلالت دارند. دسته چهارم، آیات مربوط به برزخ و قیامت که تصریح دارند پس از مرگ و نابودی جسم، حقیقت انسان توسط فرشتگان الهی استیفا شده، باقی است و مشاهداتی دارد. بسیاری از روایات هم مؤید تجرد نفس میباشند. مواردی هم که ظاهر روایات با تجرد نفس منافات دارد، به جهت دلایل قطعی و مستند قابل توجیه و تأویل است. این مقاله با روش اسنادی ـ کتابخانهای و با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به این مهم پرداخته است.
The issue of the abstraction of the soul has always been considered by Muslim thinkers and philosophers due to its fundamental role in philosophical topics such as anthropology, epistemology, teleology, etc. The question of the present study is whether the discussion of the abstraction of the soul is in line with the view of the Qur'an? This article examines the interpretations (exegeses) of the verses cited for abstraction as well as the narrations included in these verses, explaining the Qur'an’s view on abstraction by emphasizing narrative interpretations. Four categories of verses have been cited on the abstraction of the soul: First, the verses that express the creation of the Souls. The second category of verses that refer to the relationship between the Souls and God. The third category of verses refers to inner actions, especially verses that indicate its perception and levels. The fourth group of verses related to purgatory and resurrection, which state that after death and the destruction of the body, the truth of man, taken away (cause to death) by the divine angels, remains and has observations. Many narrations also confirm the abstraction of the soul. The cases in which the appearance of the narrations contradicts the abstraction of the soul can be justified and interpreted for definite and documented reasons. This article deals with this issue with a documentary-library method and with a descriptive-analytical approach.
ملخص الجهاز:
صدرالمتألهین اضافۀ روح به انسان را به دلیل شرافت و کرامت آن میداند و معتقد است که این اضافه، بر منزه بودن انسان از عالم جسمانیت دلالت دارد (صدرالدین شیرازی، 1981: 8/304) و آن را دلیل تجرد نفس دانسته، میگوید: خداوند در اشاره به مراحل آفرینش انسان، میان تسویه و نفخ تفاوت گذاشته است.
برخی نیز به روایت محمد بن مسلم از امام باقر( برای عدم تجرد نفس استناد میکنند: «از امام باقر( درباره قول خداوند( : ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی﴾ سؤال کردم که این دمیدن چگونه است؟ فرمود: روح متحرک است چون باد، و آن را روح نامیدهاند، زیرا که نام آن از ریح [به معنای باد] مشتق شده است و همانا خداوند آن را به لفظ روح تعبیر کرد، زیرا روح با ریح مجانست دارد [چه روح در سرعت حرکت در همۀ اجزای بدن و جریان آثار آن در درون جمیع اعضای آن، چون جریان باد در اجزای عالم است]، و روح آدم را به خود نسبت داد، زیرا که آن را بر سایر روحها برگزید، چنان که خانهای از خانهها [یعنی خانه کعبه] را برگزید و آنگاه فرمود: خانه من!
﴾ (نساء/ 171) ملاصدرا معتقد است این آیه که درباره عیسی مسیح( است، بر تجرد نفس تأکید دارد و از آنجا که خداوند روح این پیامبر اولوالعزم را به خود نسبت داده است، مجرد بودن نفس آدمی از ماده مشخص میگردد (صدرالدین شیرازی، 1360: 681؛ همو، 1354: 302)؛ زیرا اضافه تشریفیه و انتساب روح به خدا، بر سنخیت بین علت و معلول و انتساب بدون دخالت ماده دلالت دارد، وگرنه منتسب به خدا نمیباشد (همو، 1981: 8/304).