خلاصة:
انقلاب اسلامی پدیدهای اجتماعی-تاریخی است که هم علل هستیبخش دارد و هم علل قوامبخش. عاملیت انسانی پس از وجود حضرت حق، در سلسله علل هستیبخش آن قرار میگیرد؛ بدین معنا که ارادۀ حضرت حق در بستر ارادۀ عوامل انسانی، تکوین و بقای انقلاب اسلامی را تضمین میکند؛ بهگونهایکه فقدان ارادههای انسانی همسان با انقلاب اسلامی، نه توسعۀ آن، بلکه بقا و اصل موجودیت آن را نیز بهخطر میاندازد. بر همین اساس، اگر همسانی ارادههای انسانی با انقلاب اسلامی بر هم بخورد و بهعبارتی، ارادههای مذکور با آن زاویه بیابند، موجودیت انقلاب اسلامی در معرض خطر قرار میگیرد. برای فرار از این محظور، لازم است در هر زمانی، همواره تعدادی کافی از ارادههای انسانی وجود داشته باشند که میان انقلاب اسلامی و عامل انسانی هستیبخش آن پیوند وجودی برقرار کنند. این نوشتار درصدد است با تأمل در «ماهیت پیوند وجودی با انقلاب اسلامی»، فرایند شدت و ضعف این پیوند و علل و زمینههای آن را بهویژه از طریق تحلیل پرسشها و تردیدهای معطوف به ماهیت انقلاب اسلامی، حجیت نظریۀ ولایت فقیه، اصالت مسیر طیشده و... بررسی کند. نتایج تحقیق به روش تحلیل دادههای ناشی از بارشهای فکری نخبگان و استادان حوزۀ علوم سیاسی و انقلاب اسلامی کسب شدهاند.انقلاب اسلامی پدیدهای اجتماعی-تاریخی است که هم علل هستیبخش دارد و هم علل قوامبخش. عاملیت انسانی پس از وجود حضرت حق، در سلسله علل هستیبخش آن قرار میگیرد؛ بدین معنا که ارادۀ حضرت حق در بستر ارادۀ عوامل انسانی، تکوین و بقای انقلاب اسلامی را تضمین میکند؛ بهگونهایکه فقدان ارادههای انسانی همسان با انقلاب اسلامی، نه توسعۀ آن، بلکه بقا و اصل موجودیت آن را نیز بهخطر میاندازد. بر همین اساس، اگر همسانی ارادههای انسانی با انقلاب اسلامی بر هم بخورد و بهعبارتی، ارادههای مذکور با آن زاویه بیابند، موجودیت انقلاب اسلامی در معرض خطر قرار میگیرد. برای فرار از این محظور، لازم است در هر زمانی، همواره تعدادی کافی از ارادههای انسانی وجود داشته باشند که میان انقلاب اسلامی و عامل انسانی هستیبخش آن پیوند وجودی برقرار کنند. این نوشتار درصدد است با تأمل در «ماهیت پیوند وجودی با انقلاب اسلامی»، فرایند شدت و ضعف این پیوند و علل و زمینههای آن را بهویژه از طریق تحلیل پرسشها و تردیدهای معطوف به ماهیت انقلاب اسلامی، حجیت نظریۀ ولایت فقیه، اصالت مسیر طیشده و... بررسی کند. نتایج تحقیق به روش تحلیل دادههای ناشی از بارشهای فکری نخبگان و استادان حوزۀ علوم سیاسی و انقلاب اسلامی کسب شدهاند.
The IR is a socio-historical phenomenon caused by the cause of existence and the cause of survival. Human agency, after the existence of Hazrat Haqq (God), is in the series of its existential causes; that is, the will of Hazrat Haqq in the context of the will of human factors guarantees the appearance and survival of the IR. In such a way that the lack of human wills compatible with the IR endangers not only its development but also its survival and its very existence. Accordingly, given any weakness or distraction of human will to the survival of the IR, the existence of the IR would be endangered. To avoid such an event, it is necessary for a sufficient number of human-compatible wills as the existential link between human agency and IR to exist and guarantees the existence and survival of IR. In this article it is intended to study the "nature of the existential link of human-compatible will with the IR", the process of strength and weakness of this link and its causes and grounds, especially by analyzing questions and doubts about the nature of the IR, the authority of the theory of Velayat-e Faqih, the reasonability of the IR`s passed way and ... . The results of the research have been obtained by analyzing the data derived from the intellectual precipitations of elites and professors in the field of political science and the IR.
ملخص الجهاز:
سـؤال اين پژوهش اين است که آيا شکل گيري اين گونه پرسش ها در ذهن انقلابيان امري منفي اسـت يا مثبت ؟ به عبارت ديگر، آيا اين پرسش ها بيانگر شکاف ميان واقعيت جمهوري اسـلامي و ذهن انقلابيان اسـت ، بدين معنا که انقلابيان که پيش از اين ، موجوديت تاريخي انقلاب اســلامي با قول و فعل آنان شــکل مي گرفت ، اينک از اين واقعيت جا مانده و با آن بي نســبت شــده اند، يا به معناي ديگري اســت ؟ به عنوان مثال ، آيا مي توان اين پرســش ها و ترديدها را نه به شکاف ميان انقلابيان و خود انقلاب ، بلکه به «ايجاد نسبت وجودي جديد» ميان آن دو تفسـير کرد؟ درست مثل جوان مجردي که هرچند عقلانيت ازدواج و تأهل براي وي به دلايلي مبرهن شـده اسـت ، پس از متأهل شدن ، گرفتار حيرت و پرسش هايي مي شود که ناشي از وقوع در عالم جديد (عالم تأهل ) و درک تعهدات اين عالم هستند.
به عبارت ديگر، همچنان که حسب حديث معروف قرب نوافل (کليني، ۱۳۶۵، ج ۲: ۳۵۲)، انســان در مراتـب بالاي وجودي اش نوعي عينيت تنزيهي با خداوند پيدا ميکند و وجه و يد و عين او مي شــود، در نســبت هاي وجودي شــديد با انقلاب اسـلامي نيز ميان فرد و امام انقلاب همين سـنخ عينيت برقرار مي شـود، اما اين عينيت با امام بدون حرکت (امام در زمان و مکان ) اســت ، نه با امام در حال حرکت و تکامل ؛ بدين معنا که هرچنـد فرد انقلابي با امام انقلاب عينيت مي يابد، جايگاه فرد در مقايســه با جايگاه امام ، ١.