خلاصة:
این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی درمان بازسازی شناختی معنایی و خود دلگرم سازی بر خستگی مزمن در افراد مبتلا به روانتنی پوستی انجام شد. روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه مراجعه کنندگان مبتلا به روانتنی پوستی که در پائیز 1398 به بیمارستان بانک ملی شهر تهران مراجعه کرده و تشخیص سایکوسوماتیک پوستی دریافت کردند و دارای پرونده پزشکی بودند. از بین آنها 45 نفر به صورت نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و در یک گروه در انتظار درمان و دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. آزمودنیهای گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب درمان بازسازی شناختی معنایی (طی 12 جلسه) و خوددلگرم سازی (طی 10 جلسه) دریافت کردند و گروه در انتظار درمان آموزشی دریافت نکرد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه خستگی مزمن CFS (چالدر، 1993) استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد که بازسازی شناختی معنایی به طور معناداری باعث کاهش خستگی مزمن (47/89=F و 0004/0=p) شده است. همچنین، خوددلگرم سازی به طور معناداری باعث کاهش خستگی مزمن (12/66=F و 0009/0=p) شد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که خوددلگرم سازی (84/40=F و 05/0>p) تاثیر بیشتری نسبت به درمان بازسازی شناختی معنایی دارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، میتوان از خوددلگرم سازی جهت کاهش خستگی مزمن به صورت موثرتری نسبت به درمان بازسازی شناختی معنایی در افراد مبتلا به روانتنی پوستی استفاده کرد.
The purpose of this study was to the comparison of the effectiveness of semantic cognitive reconstruction therapy and self-encouragement therapy on chronic fatigue in people with psychosomatic skin. The research method was quasi-experimental with a pretest-posttest design with the control group. The statistical population of the study included people with psychosomatic skin who were referred to Bank Meli hospital and had a medical record in fall 2020. Among them, 45 people were selected by purposive sampling and randomly replaced in a control group (waiting for treatment) and two experimental groups (15 people in each group). The subjects of the first and second experimental groups received semantic cognitive reconstruction therapy (during 12 sessions) and self-encouragement therapy (during 10 sessions), respectively. the control group (waiting for treatment) did not receive any intervention. For data collection, the Interpersonal chronic fatigue CFS (Chalder, 1993) was used. Data were analyzed by analysis of covariance and LSD. The results showed that semantic cognitive reconstruction therapy significantly decreased chronic fatigue (F=89.47, p=0.0004). Also, self-encouragement therapy significantly decreased chronic fatigue (F=66.12, p=0.0009). The results also showed that self-encouragement therapy has a greater effect on chronic fatigue (F = 66.12 and p <0.05) than semantic cognitive reconstruction therapy. According to the results of the present study, self-encouragement therapy can be used to decrease chronic fatigue more effectively than semantic cognitive reconstruction therapy in people with psychosomatic skin.
ملخص الجهاز:
مقايسه درمان بازسازي شناختي معنايي و درمان خوددلگرم سازي بر خستگي مزمن در افراد مبتلا به روان تني پوستي Comparison of the Effectiveness of Semantic Cognitive Reconstruction Therapy and Self-Encouragement Therapy on Chronic Fatigue in People with Psychosomatic Skin مينا مسيبي Mina Mosayebi PhD student, Department of Pychology, Sari Branch, دانشجوي دکتري تخصصي ، گروه روان شناسي ، واحد ساري ، دانشگاه آزاد Islamic Azad University, Sari, Iran.
چکيده Abstract The purpose of this study was to the comparison of the اين پژوهش باهدف مقايسه اثربخشي درمان بازسازي شناختي معنايي و effectiveness of semantic cognitive reconstruction خود دلگرم سازي بر خستگي مزمن در افراد مبتلا به روان تني پوستي انجام therapy and self-encouragement therapy on chronic fatigue in people with psychosomatic skin.
هم چنين در پژوهش هاي ديگر مشخص شده است که خوددلگرم سازي ميتواند باعث افزايش سلامت روان (سليمي بجستاني، فرکوراوند و يونسي، ١٣٩٤)، افزايش خودکارآمدي و بهزيستي روانشناختي (سهرابي، درتاج و لطفي عظيمي، ١٣٩٩)، بر احساس تنهايي (علي صوفي اله ، فرنام و شيرازي، ١٣٩٧)، بر کاهش اضطراب امتحان و کمال گرايي (عسلي و سليمي بجستاني، ١٣٩٢)، بر بهزيستي اجتماعي و روانشناختي (علي اکبري دهکردي، عليپور، مهمان نوازان ، ١٣٩٥) شود.