خلاصة:
عبدالرحیم متخلص به حزین، از گویندگان شیروانی دورۀ قاجار بود. نسخۀ دیوان شامل سه اثر از وی (دیوان، صفاء القلوب و هدایتنامه) است که به خط پسرش، میرزا اسدالله نوشته شده و در کتابخانۀ ملی تبریز نگهداری میشود که در قوالب مختلف شعری با وزنها و موضوعات و انواع ادبی متنوع است که تاکنون تصحیح و بهروزرسانی نشده و بهصورت نسخۀ خطی باقی مانده است. مقالۀ حاضر که با هدف معرفی و بررسی ویژگیهای سبکشناسی آن و بر اساس اسنادیـ توصیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانهای بررسی و تحلیل شده، در صدد پاسخگویی به این پرسش است که بارزترین ویژگیهای سبکی این اثر چیست؟ نگارنده ضمن معرفی نسخه و ویژگیهای رسمالخطی آن، ویژگیهای سبکشناسی آن را در سه سطح زبانی، فکری و ادبی بررسی کرده است. پس از بررسی و خوانش متن، یافتههای پژوهش مبنی بر آن است که وی از انواع صنایع با مهارت تمام سود جسته و با تضمین از غزلیات حافظ و سعدی به پیروی از سبک عراقی برخاسته است.
ملخص الجهاز:
مقالۀ حاضر که با هدف معرفی و بررسی ویژگیهای سبک شناسی آن و بر اساس اسنادیـ توصـیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای بررسی و تحلیل شده ، در صدد پاسخ گویی به این پرسش است کـه بارزترین ویژگیهای سبکی این اثر چیست ؟ نگارنده ضمن معرفی نسخه و ویژگیهای رسم الخطی آن ، ویژگیهای سبک شناسی آن را در سه سطح زبانی، فکری و ادبی بررسـی کـرده اسـت .
٢. بحث و بررسی نسخه ای که به نام دیوان حزین شیروانی در کتابخانۀ ملی تبریز نگهداری میشـود و هـدف این پژوهش است ، بر اساس فهرست کتابخانۀ ملی تبریز، به خط نستعلیق توسـط پسـر وی (میرزا اسدالله )١ به سـال ١٢٠١ــ١٢٠٥ در ١٣٦ ورق در کاغـذ فرنگـی در ٣٠ سـطر در هـر صفحه نوشته شده و جلد آن چرمی دولایۀ سیاه مشکی به ابعاد ٢٠/٥×١٣ مـیباشـد و هـیچ نوع آرایشی ندارد.
سـید یونسی فصول و ابوابی برای این نسخه معین کرده که شامل غزلیات شاعر به ترتیب حـروف قوافی و رباعیات و مثنویهای صفاء القلوب ، هدایت نامه و ذبیح نامـه مـیشـود (نـک : سـید یونسی، ١٣٤٨: ٥٤٥ـ٥٤٦)؛ درحالیکه به نظر نگارنده ، نسخۀ موجود مشتمل بـر سـه اثـر از عبدالرحیم است : ١.
عبدالرحیم در صفحۀ اول همین نسخه به اثر خود و اسم و تخلص خـود اشـاره کـرده و متذکر شده که کاتب آن ، پسرش میرزا اسدالله بوده و تاریخ کتابتش را نیز قیـد کـرده اسـت : «دیوان میرزا عبدالرحیم شیروانی متخلص به حزین به خط پسـرش میـرزا اسـدالله در سـال ١٢٠١ نوشته » (شیروانی، ٤٧٤: ١).