خلاصة:
نیکولاس رشر در میان محققان غربی از پیشگامانی است که دربارۀ منطق دورۀ اسلامی اندیشیده و قلم زده است. او چهار محور اصلی را برای توصیف وضعیت منطق در دورۀ اسلامی برمیشمارد: 1. انتخاب عنوان منطق عربی برای نامگذاری منطق دورۀ اسلامی؛ 2. ایجاد دوگانۀ شرقی-غربی برای تفکیک منطقدانان پس از ابنسینا؛ 3. خاموشی منطقپژوهی پس از سدۀ دهم؛ 4. ذکر اسامی منطقدانان و آثارشان.در این نوشتار الگوی منطقپژوهی رشر در بررسی منطق دورۀ اسلامی ارزیابی شده است. مهمترین نقدهای وارد بر گزارش رشر از این دوره به این قرار است: 1. دلایل رشر برای ترجیح عنوان منطق عربی بهجای منطق دورۀ اسلامی موجه و مستدل نیست؛ 2. برخلاف رشر، منظور ابنسینا از منطقدانان غربی، اندیشمندان مکتب بغداد و پیروان آنها نبوده، بلکه مراد وی از مغربیان، فلسفهدانان یونانی و پیروان صرف آموزههای آنان است. مبنای رشر برای دوگانۀ شرقی-غربیِ منطقدانان پس از ابنسینا نیز همخوانی اندیشههای فلسفی و منطقی این افراد است که سبب تقسیمبندیِ نادرست برخی منطقدانان شرقی در طیف غربی و بهعکس شده است؛ 3. رشر بهدلیل دسترسینداشتن به منابع دستاول و نسخههای خطی و نیز ناآگاهی از منطقپژوهی در آثار غیرمنطقی چون فلسفه و علم اصول، بهاشتباه گمان کرده است که منطقپژوهی پس از سدۀ دهم به فراموشی گراییده است؛ 4. گزارش رشر در معرفی اسامی و تعداد آثار منطقدانان نیز کمبودهایی دارد.
Nicholas Rescher is one of the pioneers among Western scholars who has studied and written about the logic in the Islamic period. He distinguishes four main pivots for describing the situation of logic in the Islamic period: 1. Choosing the title of Arabic logic for naming the logic of the Islamic period; 2. Creating an East-West dichotomy to separate the post-Avicenna logicians; 3. Loss of the logic studies after the tenth century; 4. Listing the names of logicians and their works. In this paper, the model of Rescher’s research in the study of the logic in the Islamic period is examined. The most important criticisms of his narrative of this period are as follows: 1. Rescher’s reasons for preferring the title of Arabic logic to the logic of the Islamic period are not justified; 2. Unlike Rescher, by Western logicians, Ibn Sina did not mean the thinkers of Baghdad school and their followers, rather, the Greek philosophers and those who were mere followers of them. The basis for Rescher’s East-West dichotomy of post- Avicenna logicians is also the consistency between the philosophical and logical ideas of these individuals, which has led to the misclassification of some Eastern logicians in the Western category and vice versa; 3. Due to his lack of access to original sources and manuscripts, as well as his ignorance of the studies of logic in non-logical works such as philosophy and principles of Islamic jurisprudence, Rescher mistakenly thought that the study of logic had been forgotten after the tenth century; 4. Rescher’s account of the names and number of works of logicians also suffer from some shortcomings.
ملخص الجهاز:
مبنای رشــر برای دوگانۀ شــرقی -غربی منطق دانان پس از ابن سینا نیز همخوانی اندیشه های فلسفی و منطقی این افراداست که سبب تقسیم بندی نادرست برخی منطق دانان شرقی در طیف غربی و به عکس شده است ؛ ۳.
٥ رشر به سه دلیل واژٔە عربی را بر واژٔە اسلامی مقدم دانسته است : نخست آنکه ، زبان عامل اصلی پیوند میان این منطق دانان و فلسفه دانان است و نه دین ؛ چراکه برخی از منطق دانان متقدم، مسیحی یا پیرو ادیان دیگر بوده اند؛ دوم آنکه ، بسیاری از متکلمان مسلمان منطق را به دلیل منشأ و ریشۀ یونانی آن، ضداسلام تلقی کرده اند (برای تفصیل سخن نک : زراعت پیشه ، مطالعاتی 1.
منطق یکی از دانش هایی است که در این تمدن توســعه و تطور یافته اســت ، ازاین رو، همۀ آثار منطقی که در این دوره پدید آمده اند حتی اگر توســط نامســلمانان هم نوشــته شــده اند، در واقع همگی به تمدن و فرهنگ اســلامی تعلق دارند (فرامرز قراملکی ، بررســی موردپژوهانۀ گزارش رشر از منطق دورٔە اسلامی، ۱۲۰).
الگوی رشر در تاریخ نگاری منطق دورٔە اسلامی از حیث طبقه بندی منطق نگاران به دو دسته و نامگذاری آن ها به غربی و شرقی ، موجه بوده و برگرفته از تصریحات خود ابن سینااست ؛ اما او از لحاظ تعیین مصداق و شناسایی منطق دانان پیرو این دو مکتب ، به خطا رفته است .