خلاصة:
«نفس» و «روح» ازجمله واژگان کلیدی در مباحث علمالنفس است. این واژگان تعاریف مشخص و معیّن خود را از منظر فلسفی دارند. نفس در قرآن به معنای انسان مرکب از روح و بدن و نیز در معنای حقیقت انسان به کار رفته است؛ درحالیکه روح در قرآن در موارد و معانی متعددی استعمال شده است. نتایج این مقاله که به روش توصیفی ـ تحلیلی و مبتنی بر دادههای کتابخانه ای و با درنظر داشتن دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی نگاشته شده، نشان میدهد که دو واژة نفس و روح در قرآن، لزوما به یک معنا نیستند، بلکه اشتراک مصادیق، نشان میدهد این دو لفظ برای دو جنبه یا دو مرتبه از یک حقیقت واحدند و با واژگان و اصطلاحات معادل فلسفی آن، همپوشانی و انطباق ندارند. با وجود این اختلافات، برخی حکمای مسلمان بهویژه در فضای حکمت متعالیه، تعریف فلسفی این واژگان را وارد حوزة تفسیر قرآنی کرده یا از آیات بهعنوان موید و شاهدی بر نظریات فلسفی خود بهره گرفتهاند.
“Soul" and "Ego" are among the key words in the discussion of psychology.
These words have their own specific definitions from a philosophical point
of view. The Ego is used in the Qur'an to mean a human being composed of
soul and body, as well as in the sense of human truth; while the soul has
been used in the Qur'an in many cases and meanings. In the Quran these two
words (soul and ego) necessarily do not follow the same meaning, but the
sharing of instances shows that they are the same truth for two aspects of a
truth and do not overlap to their philosophical equivalents and expressions.
Despite these differences, some Muslim scholars, especially in the realm of
transcendent wisdom, have introduced the philosophical definition of these
words into the field of Qur'anic interpretation or have used the verses as
confirmation and proof of their philosophical theories.
ملخص الجهاز:
با توجه به مطالب پيش گفته ، در خصوص لفظ روح در قرآن ميتـوان گفـت ايـن واژه در دو معناي کلي آمده است : 147 ــ موجود فرشته گونه اي که برتر از ملائکه و مسيطر بر آن هاست و وحي و انذار و سروش الهام و تأييد انبياو اوليا با اوست ؛ ــ چيزي که قابل دميـدن و «نفـخ » در درون جسـم انسـان اسـت و ماهيـت انسـاني انسان ، زاييدة وجود و حضور آن در تن آدمي است که برخي آن را از حيث لفـظ و معنا، با نفس مصطلح فلسفي يکي ميگيرند (خامنه اي، ١٣٨٤، ص ٢٠-٢٧).
علامه طباطبايي بـا توجه به سند روايات و محتواي آن ها از اين احاديث ، چنين تعبيـر مـيکنـد: «و هـذه الروايات من غرر الروايات في معني الروح تتضمن معـارف جمـة » (طباطبـايي، ١٤١٧ق ، ج ١٢، ص ١٧٤)؛ براي نمونه در کافي به سند خود از ابيبصير روايت شده است : از امام صادق درباره آيۀ >سئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربي < سؤال کردم ؛ فرمودند: ء «روح مخلوقي است بزرگ تر از جبرئيل و ميکائيل که همـواره همـراه رسـول خدا بود و همان روح همراه امامان نيز هست و از عـالم ملکـوت اسـت » (مجلسي، ۱۴۰۳ق ، ج ۱۸، ص ۲۶۵).