خلاصة:
نقالی در گذشته فرهنگی ایران به معنای گسترده، خواندن و بازگفتن هرگونه داستان است. قصهپژوهی، حضور عامل انسانی نقال در انتقال قصه را موردتوجه قرار میدهد، اما نشانههای حضور، میزان تصرف یا پایبندی وی به منابع را به شکلی روشمند و دقیق بررسی نمیکند. آشفتگی و اختلاط نقال با راوی و نویسنده نشان میدهد قصهپژوهان با وجود اذعان به اینکه قصه، نویسنده عینی ندارد، راوی جهان داستانی را گاه با نویسنده و گاه با نقال یکی دانستهاند. همچنین دخالت مصححِ قصه به صورت کاربرد علائم سجاوندی، پررنگ کردن و یا در میان خط تیره قرار دادن برخی جملات به منظور تمایز نقال از راوی بدون آنکه مبنای دقیق و سنجیدهای داشته باشد بر آشفتگیهای موجود افزوده است. روایتشناسی، موقعیتها و سطوح روایی را براساس تقابلِ راوی، کنشگر و مخاطب در اثر بررسی میکند. رویکرد روایتشناسی در شناخت قصههای عامیانه بلند که از طریق سنت نقالی و داستانگزاری بازسازی و ثبت شدهاند، اهمیت بسزایی دارد؛ زیرا از طریق قائل شدن به تمایز در سطوح روایی، جایگاه نقال و گفتمان وی مشخص میشود. آیا برای نقال سطح روایی جدا از راوی، نویسنده ملموس و انتزاعی قابل دریافت است؟ نتایج این پژوهش با دیدگاه قصهپژوهان راجع به نقال، راوی و نویسنده مقایسه میشود.
In the historical culture of Iran, narration means lecturing and giving an account of any story in its broad sense. Story research pays attention to the presence of the narrator, as a human factor, in the transfer of the story, but does not examine the signs of his presence, extent of his possession, or adherence to resources in a methodical and accurate manner. The confusion of the narrator with the writers shows that, despite acknowledging that the story does not have an official writer, lecturers have taken the narrator of the fictional world the same as either the writer or with the narrator. On the other hand, the interventions of the editor of the story, in the form of the use of punctuation marks, and highlighting or hyphenation of some sentences in order to distinguish the narrator from the storyteller without having a precise and measured basis has added to the existing confusion. Narratology examines narrative instances and levels based on the interaction of the narrator, the actor, and the audience in the work. The narratological approach is very important in knowing long folk tales that have been reconstructed and recorded through the tradition of narration and storytelling because by distinguishing at the narrative levels, the narrator's position and discourse are determined. Is it possible to consider a concrete and abstract role of narration for the narrator apart from the lecturer? The results of this study are compared with the views of storytellers about narrators, lecturers, and writers.
ملخص الجهاز:
رويکرد روايت شناسي در شناخت قصه هاي عاميانه بلند که از طريق سنت نقالي و داستان گزاري بازسازي و ثبت شده اند، اهميت بسزايي دارد؛ زيرا از طريق قائل شدن به تمايز در سطوح روايي، جايگاه نقال و گفتمان وي مشخص ميشود.
در مقالۀ «گزارنده ، راوي، شاعر:کليدي براي حل مسألۀ منابع شاهنامه » نويسنده راوي را از شاعر جدا ميداند و با اين تمايز به دنبال حل مسأله است ، اما راوي را در خارج از متن پيگيري ميکند و اتصال هاي گفتماني را به راوي/ دهقان و موبد/ مترجم نسبت ميدهد.
براساس ارتباط تقابلي که بين سطوح روايي ايجاد ميشود، روايت يک متن ، روايي است شامل گفتمان روايي بيان شده توسط راوي، گفتمان بيان شده کنش گران و نقل قول هايي که راوي از گفته هاي کنش گران ارائه کرده است (لينت ولت ، ١٣٩٠).
درآغاز داستان به عنوان کسي که از او نقل ميشود و او نيز از ديگري خوانده و نقل کرده ، اين گونه آمده است : «از راويان اخبار و ناقلان آثار و خوانندگان قصص و تواريخ ، استاد فاضل کامل ابوطاهربن حسن بن علي بن موسي الطرسوسي اسعده الله في الدارين چنين روايت ميکند که ...
همچنين راوي «جنيدنامه » با راوي «ابومسلم نامه » يکي نيست ؛ زيرا راوياي که دنبالۀ داستان را در «ابومسلم نامه » نقل ميکند، آنچنان داراي جهت گيري تند و افراطي است که از طريق کارکرد تفسيري و کنترلي، ايدئولوژي خود را بر گفتمان کنش گران و سطح راوي- مخاطب تحميل ميکند.