خلاصة:
چکیدهقرآنپژوهان از گذشته تاکنون تلاشهای فراوانی جهت تبیین ارتباط میان آیات یک سوره داشتهاند. هرچند آیات یک سوره ممکن است به موضوعات مختلفی بپردازد؛ ولی همه این موضوعات بهوسیله عناصری انسجامبخش که به انسجام متنی یک سوره منجر میشود با یکدیگر در ارتباط هستند. یکی از مباحث مهم زبانشناختی متن، نظریه انسجام متنی مایکل هلیدی و رقیه حسن (1976) است. عوامل انسجامی مجموعهای از روابط نحوی و واژگانی است که یا جملات را به هم ارتباط میدهد یا بین اجزای یک جمله ارتباط برقرار میکند. پژوهش حاضر در پی آن است تا ضمن تبیین کاربست عناصر انسجام متنی نقشگرای هلیدی و حسن در سوره لقمان به این سؤال مهم پاسخ دهد که تا چه میزان امکان کاربست نظریه انسجام متنی هلیدی و حسن در ترسیم انسجام متنی سوره لقمان وجود دارد. عوامل انسجام واژگانی و زیرمجموعه آن با 316 مورد بیشترین بسامد را در این سوره دارد و عناصر انسجام دستوری با 139 مورد در جایگاه دوم و عوامل ارتباط منطقی بین جملات با 106 مورد در جایگاه سوم قرار دارد. همه این عناصر نوعی از انسجام را در متن ایجاد میکند؛ بهطوریکه ابتدا و وسط و آخر آیات را به یکدیگر وصل میکند و به خواننده در فهم مضمون آیات کمک میکند. از آنجا که یکی از محورهای اصلی این سوره موضوع توحید است واژه «الله» 29 مرتبه و واژه «ربّ» دومرتبه و صفات خدا 19 مرتبه تکرار شده است و این تکرار به انسجام متنی این سوره کمک میکند. نگارنده در این مقاله در پی آن است تا با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی به تبیین کاربست عناصر انسجام متنی نقشگرای هلیدی و حسن در سوره لقمان بپردازد. نتایج این پژوهش نشان میهد که امکان کاربست همه عناصر انسجام متنی نقشگرای هلیدی و حسن در سوره لقمان وجود دارد.
Abstract Qur’anic scholars have so far made many efforts to explain the relationship between ayahs of a surah. Although ayahs of a surah may deal with various subjects, all of these subjects are interrelated through cohesive elements that create textual connectedness. One of the major topics of textual linguistics is the textual cohesion theory proposed by Michael Halliday and Ruqaiya Hasan (1976). Cohesive elements refer to a set of syntactic and lexical relations which either connect sentences together or create links between the components of a sentence. The present study aimed to explain the possibility and the extent of applying textual cohesive elements in Surah Luqman using Halliday and Hasan’s Functional Theory. Lexical cohesive elements and relevant subcategories in this surah constitutue the highest number with 316 cases, while syntactic cohesive elements rank second with 139 cases, followed by logical links between sentences having 106 cases. All these elements create a kind of cohesion in the text, connecting the beginnings and endings of the ayahs, thereby helping the reader better perceive the themes. Since one of the main topics of this surah is monotheism, the words “Allah”, “Rab”, and attributes of God have been repeated 29, 2, and 19 times, respectively, and this repetition contributes to the textual cohesion of the surah. The findings show that it possible to apply all the elements of functional textual cohesion in Surah Luqman.
ملخص الجهاز:
در حقيقت «زبان شناسان مسلمان به ويژه در پژوهش هاي زبان قرآني قائل به وجود تناسب هماهنگي بوده اند و سعي در يافتن عناصر آن داشته اند و غالب عناصر انسجام که توسط هليدي و حسن مطرح شده به نوعي توسط آنان مورد توجه بوده است ؛ هرچند هيچگاه در قالب يک مجموعه کلي و منظم از عوامل انسجام بدان اشاره نکرده اند؛ بلکه به صورت جداگانه به هر يک از آن ها پرداخته اند» (مهاجر و ديگران ، ١٣٧٦: ١٢)؛ اما اين که نظريه انسجام متني از چه زماني آغاز شد بايد اشاره کرد که از نيمه هاي قرن بيستم در برابر زبان شناسي ساختارگرا که واحد بررسي زبان را جمله ميدانست و از بررسي و مطالعه «متن » غافل بود، زبانشناسي نقش گرا ظهور يافت ، در اين شاخه از زبانشناسي به جاي جمله ، متن را واحد بررسي زبان قرار دادند.
به عبارت ديگر «انسجام به روابط معنايي و ساختار و بافت يک متن و ارتباط کلمات با يکديگر از جهت ارتباط با قبل يا بعد از خود مي پردازد و عوامل انسجامي مجموعه اي از روابط نحوي و واژگاني است که يا جملات را به هم ارتباط مي دهد يا بين اجزاي يک جمله ارتباط برقرار ميکند» (همان ، ٤) هليدي و حسن در سال ١٩٧٦ م در کتاب (انسجام در انگليسي)٣ عناصر انسجام متن را به سه دسته تقسيم کردند، ١.