خلاصة:
اسطوره ها ریشه در پیوند یکدیگر دارند. از این رو، ایلیاد و ادیسه و آنه اید و ده ها داستان اساطیری و حماسی دیگر که بعد از اینها و با الهام از اینها به رشته تحریر درآمده است و در زبان فارسی نمونه بارز و برجسته آن ها شاهنامه فردوسی می باشد، ارجمند برای انسان پروری هستند. سخن درباره آنه اید، اثر ویرژیل است . پابلیوس ویرژیل در سال هفتاد قبل از میلاد مسیح در مانتو متولد شد و در سال نوزدهم قبل از میلاد در پارتنوپ به خاک سپرده شد. پزشکی و ستاره شناسی و علم اجتماع را با پرباری می دانست . این شاعر کلاسیک روم ، سرودهای شبانی را در دوره سزار اگوست سرود. چون توانست نظر اوکتاو را که بعد از سزار بر آنتونی، حکمران روم غلبه کرده بود، به دست آورد، با درخواست او که خواستار حماسه ای درباره روم بود، آنه اید را سرود. به مدت ده سال وقت صرف سرودن و نگارش آنه اید کرد ولی ، از آنجا که ناتمام مانده بود، از دوستانش خواست آن را نشر ندهند، ولی، دوستانش به خواسته او بی اعتنا شدند و سروده آنه اید را در دوازده جلد منتشر کردند. ویرژیل حماسه ای پرشور و تپنده ساخت ؛ حماسه ای که آیینه وار، آرمان های رومیان را به روشنی بازتاباند. ویرژیل شیوه شاعری خاص خود را دارد.
حساسیت و دلبستگی او به قهرمانان و پهلوانان پاک و پاک نیت در سرتاسر اثرش دیده می شود.
دلبستگی او به طبیعت ، دلسوزی و آزردگی او از رنج ها و تیره روزی های آدمی، روشی دلپسند به ذهن و سرایش آفریننده آنه اید داده است ، که تحسین برانگیز است . در نتیجه ویرژیل دریافت ها و احساس های مردم روم را در چهره آنه ، به عنوان برترین چهره و پهلوان رومیان ، و منش آرمانی آنان به رخ و نیز، تصویر کشیده است .
ملخص الجهاز:
سرنوشت آنه ، اين است که پس از رهائي از مرگ که از طرف مهاجمان حمله ور شده بر تروا، نجات يافته است ، و به مدت هفت سال بر آب ها و سواحل مديترانه سرگردان مي شود و هدف اصلي را در ديدار با کاتاژ از ياد مي برد، همه براي بازگو کردن دورنماي اميد است که در ذهن آنه وجود دارد و او مي خواهد، ترواي زيباي جديدي بر سرزمين گستره طبيعت بنا کند و ياد قوم خود را زنده پاس دارد.
در ايلياد، محور سلحشوري ها و جنگجويي هاي قهرمانان ، با نام آخيلوس و هکتور است و در حماسه اديسه قهرمان بنامي که در ايلياد هم چاره گري داشته است ، با نام اوليس به پايان مي رسد و در حماسه آنه ايد، ويرژيل درباره پهلواني که از آسيب نبرد تروا، جان سالم بدر برده است ، سخن مي گويد و ماجراهاي او را پس از رهايي از چنگال مرگ مستولي بر تروا در سفرهاي پرماجرايش تا رسيدن به لاتيوم ، سرزميني در ايتاليا که به او نويد آن را داده بودند، پيگيري مي کند.
ويرژيل ، داستان آنه ، را از اينجا دنبال مي کند و مي سرايد: در آن هنگام که تروا در آتش مي سوخت و پهلواني نمانده بود تا اين آتش ملتهب را سرکوب سازد، آنه با وجود آن که همسرش کرئوز را از دست داد ولي، پدرش را از مرگ نجات داد و با گردآوري جنگاوراني پراکنده که از مرگ رسته بودند، کوشش کرد با تني چند از يونانياني که به دنبالش آمده بودند، مبارزه کند ولي، چون اندک بودند و خستگي جنگ تواني برايشان باقي نگذاشته بود، ناگزير بر کشتي نشستند و سرزميني را که دلبسته آن بودند، ترک کردند.