خلاصة:
در ساختارگرایی، پساساختارگرایی و ساختارشکنی تأکید بر عرض بودن زبان و کلمات است. این درحالی است که در مکتب زبانشناسی فراساختارگرا کلمات دارای جوهرههای متعدد هستند که در نظام مادرمائیک هستی دارای تشکیک موجودی میباشند و چون ساختارگرایان زبان را سوژه و امری ذهنی میدانند؛ در این راستا سوبژکتیویته بودن زبان و ابژه بودن متن را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد. هدف از این مقاله بررسی این سؤال است که آیا کلمات جوهرهاند یا عرض و زبان سوژه است یا ابژه؟ و سپس نظر زبانشناسان و فلاسفه را در اینباره مورد نقد و تحلیل قرار خواهیم داد و در نهایت به بررسی این نگره در زبانشناسی فراساختارگرا خواهیم پرداخت و در خواهیم یافت که اگر به کلمه اصالت داده شود و هر ساحت از زبان را یک امر لوگوسی بهشمار آوریم و جوهرة معنایی را یک امر فرابعدی، فرامکان و فرازمان در نظر بگیریم؛ پس زبان بررسی صورت یا عرض نیست بلکه بررسی انواع جوهرههای کلمه است و میتواند به صورتهای مختلف ظاهر شود. پس زبانشناسی فراساختارگرا زبان را به مثابة یک فراسوژه میپذیرد و دوئیت دال و مدلول را در مورد کلمات مورد نقد قرار داده و به تناروح که یک حقیقت عمیق در مورد کلمات معتقد میباشد.
In structuralism, poststructuralism and deconstruction, the emphasis is on the accident of language and words. However, in the school of Fara-structuralist linguistics, words have multiple essences that have a multiplicity of beings in the Ma-Dar-Ma (The invented word by Arash Azarpeik-The school of word originality) system of existence, and since structuralists consider language as a subject and a subjective thing, in this regard, we will examine the subjectivity of language and the objectivity of text. The purpose of this article is to examine the question of whether words are substance or the accident and language of the subject or object. And then we will critique and analyze the views of linguists and philosophers in this regard, and finally we will examine this view in Fara-structuralist linguistics and we will find that if the word is given originality and every area of language is considered a matter of logos and consider semantic essence as a Fara-dimensional, Fara- spatial and Fara-temporal matter, so language is not a study of form or accident, but a study of the types of essences of a word and can appear in different forms. Thus, Fara-structuralist linguistics accepts language as a Fara-subject, and critiques the duality of signifier and signified about words, and believes in body and soul, which is a profound truth about words.
ملخص الجهاز:
هدف از اين مقاله بررسي اين سؤال است که آيا کلمات جوهره اند يا عرض و زبان سوژه است يا ابژه ؟ و سپس نظر زبان شناسان و فلاسفه را در اين باره مورد نقد و تحليل قرار خواهيم داد و در نهايت به بررسي اين نگره در زبان شناسي فراساختارگرا خواهيم پرداخت و در خواهيم يافت که اگر به کلمه اصالت داده شود و هر ساحت از زبان را يک امر لوگوسي به شمار آوريم و جوهرٔە معنايي را يک امر فرابعدي، فرامکان و فرازمان در نظر بگيريم ؛ پس زبان بررسي صورت يا عرض نيست بلکه بررسي انواع جوهره هاي کلمه است و ميتواند به صورت هاي مختلف ظاهر شود.
(آذرپيک ؛ اهورا و همکاران ، ١٣٩٦: ج ١: ١٦٠) و لفظ و شکل نوشتاري کلمات همان صورت هايي است که معنا را فرم ميدهد و ساختارگراها چون تعريف کلمه را از لفظ آغاز ميکنند و معنا را حاصل قرارداد ميدانند لذا زبان را صورت ميدانند و نه جوهر، بنابراين اگر تعريف زبان را از معنا يا جوهره ي معنايي آغاز کنيم و معنا را امري پيشين ذاتي بدانيم ديگر بنابر تعريف سوسور زبان صورت نيست بلکه زباني کلي فراتر از ساحت هاي جوهري و ماهيتي کلمات ؛ يعني يک نظام اجتماعي داراي سيستم باز خودتنظيم ميباشد.