خلاصة:
مطالعه تاریخ هنر از دوران مدرن به بعد، درواقع مطالعه گفتمانهای سیاسی و فرهنگی جاری در کشورها است. در این دوران دیگر نمیتوان آثار فرهنگی و هنری را به صورت مستقل و بر اساس خصوصیات زیباییشناسانه آنها مورد خوانش قرار داد. این آثار خود قرائتی از گفتمانهای قدرت و غالب جامعهشان محسوب میشوند. به دنبال تغییرات سیاسی در مصر به دلیل سرکوبهای پیدرپی رژیمها و دولتها ایدئولوژیهای حاکمان قدرت نیز دچار تحول شده و از اینرو سیاستهای فرهنگی و هنری به عنوان ابزاری در دست حاکمان قدرت، منجر به خلق و تولید آثاری میشود که بازتولید دولتهاست. لذا در تحلیل لایههای معنا در این آثار لازم است به رویکردهای گفتمانی پنهان در اثر توجه کرد که در پی انقلاب 1952 به رهبری ناصر (1970 – 1956) در مصر سوسیالیسم به عنوان مهمترین گفتمان سیاسی مطرح شد و تاثیر بسزایی در هنر مصر گذاشت. این گفتمان، یک ایدئولوژی ضداستعماری بوده و افرادی که در حوزه هنر و فرهنگ کار میکردند، سعی داشتند با مباحثی پیرامون ماهیت، هدف و آینده، عدمقطعیتهای اطراف خود را مطرح کنند. ناصر و همحزبان وی، هنر و دستاوردهای آن را به عنوان افتخار ملی، محترم شمرده و از هنر به عنوان بخشی از فرهنگ جامعه در جهت بیان مرامهای سیاسی خود بهره بردند. این مقاله سعی دارد با بررسی آثار نقاشی مهمترین هنرمندان این دوره از تاریخ هنر معاصر مصر، عبدالهادی الجزار، عفت ناجی و راغب ایاد به بررسی پیوند زبان نقاشی و ایدئولوژی سوسیالیسم در جهت خلق معانی جدید، بپردازد. نتایج حاکی از آن است که ایده ملت مدرن مصر، به عنوان یک گفتمان فرهنگی، با پیدایش هنر مدرن مصر گره خورده است. در آثار هنرمندان سوسیالیم مصری ملت، صرفا کشور مصر به صورت یک نهاد سیاسی نیست بلکه یک ایده فرضی و ساخته شده است که اعضایش را حول یک جغرافیا و تاریخهای مشترک، متحد میسازد.
Studying the history of art from the modern era onwards is actually the study of current political and cultural discourses in countries. In the contemporary era, cultural and artistic works cannot be read independently and based on their aesthetic properties. These works are themselves readings of the discourses of power and dominance of their society. Following the political changes in Egypt due to the continuous repressive regimes, the ideologies of the rulers have also evolved. Thus cultural and artistic policies as a tool in the hands of the rulers lead to the creation and production of works that reproduce the governments. Socialism, which was introduced as the most important political discourse in Egypt following the 1952 revolution led by Nasser (President from 1956 to 1970), had a significant impact on Egyptian art. This discourse was an anti-colonialist ideology, and people working in the arts and culture sought to present the uncertainties surrounding them with discussions about the nature, purpose, and future. This article seeks to examine the relationship between the language of painting and the ideology of socialism in order to create new meanings by examining the paintings of the most important artists of this period in contemporary art history, Abdul Hadi al-Jazar, Efat Naji and Ragheb Ayad. The findings suggest that the idea of the modern Egyptian nation, as a cultural discourse, is tied to the emergence of modern Egyptian art. In the works of the Egyptian socialist artists, nation, i.e. Egypt is not merely a political entity but a hypothetical and constructed idea that unites its members around a common geography and history.
ملخص الجهاز:
به دنبال تغييرات سياسي در مصر به دليل سرکوب هاي پي درپي رژيم ها و دولت ها ايدئولوژي هاي حاکمان قدرت نيز دچار تحول شده و از اين رو سياست هاي فرهنگي و هنري به عنوان ابزاري در دست حاکمان قدرت ، منجر به خلق و توليد آثاري مي شود که بازتوليد دولت هاست .
لذا در تحليل لايه هاي معنا در اين آثار لازم است به رويکردهاي گفتماني پنهان در اثر توجه کرد که در پي انقلاب ١٩٥٢ به رهبري ناصر (١٩٧٠-١٩٥٦) در مصر سوسياليسم به عنوان مهمترين گفتمان سياسي مطرح شد و تاثير بسزايي در هنر مصر گذاشت .
اين مقاله سعي دارد با بررسي آثار نقاشي مهمترين هنرمندان اين دوره از تاريخ هنر معاصر مصر، عبدالهادي الجزار، عفت ناجي و راغب اياد به بررسي پيوند زبان نقاشي و ايدئولوژي سوسياليسم در جهت خلق معاني جديد، بپردازد.
در آثار هنرمندان سوسياليم مصري ملت ، صرفا کشور مصر به صورت يک نهاد سياسي نيست بلکه يک ايده فرضي و ساخته شده است که اعضايش را حول يک جغرافيا و تاريخ هاي مشترک ، متحد مي سازد.
145 تحليل گفتمان بر متون و گفتمان هاي سياسي و اجتماعي تاکيد و توجه ويژه اي دارد؛ اما اگر پذيرفته شود ادبيات و آثار هنري و ادبي مي توانند در خدمت ارتباط و انتشار عقايد و افکار باشند، آنها را نيز با اين رويکرد مي توان تحليل و تفسير کرد.
اين گفتمان سياسي يک اندشه يک شبه نبود؛ بلکه تا قبل از دهه ١٩٦٠ که توسط رييس جمهور ناصر مطرح شود به اشکال مختلف در هنر و فرهنگ کشور مصر ظهور کرده بود.