خلاصة:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی جامعه شناختی نگرش به طلاق بر حسب جنسیت در زنان و مردان متاهل شهرک قدس (منطقه دو)تهران سال ١٣٩٢ بود. با تکیه بر نظریه کنش متقابل نمادین و نظریه شبکه و نظریات مربوط به نگرش کرچ کراچفیلد و بالاچی تحقیق حاضر انجام گرفت . برای انجام این تحقیق از روش پیمایشی و به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه نگرش به طلاق و پرسش نامه حمایت اجتماعی استفاده شد. جامعه آماری ١٣٦١٤٥ نفر از زنان و مردان متاهل ساکن شهرک غرب تهران بودند . بر اساس فرمول کوکران حجم نمونه ٣٨٣ نفر تعیین شد و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای پرسش نامه ها در اختیار پاسخگویان قرار گرفت . متغیر وابسته تحقیق نگرش نسبت به طلاق می باشد که در ارتباط با نگرش زنان نسبت به طلاق تاثیر متغیرهای سن و تحصیلات و دارا بودن فرزند و حمایت اجتماعی و در ارتباط با نگرش مردان نسبت به طلاق تاثیر متغیرهای سن و تحصیلات و دارا بودن فرزند سنجیده شد و سنجش فرضیه ها با استفاده از آزمون t و روش رگرسیون صورت گرفت . مهمترین نتیجه نبود نگرش منفی در پاسخ دهندگان بود و از این منظر تفاوتی بین نگرش زنان و مردان دیده نشد. از بین تمام متغیرها، متغیر سن و دارا بودن یا نبودن فرزند بر نگرش مردان تاثیر معکوس داشت بدین معنا که با افزایش سن نگرش مردان به سوی طلاق سهل گیرانه تر می شد و مردانی که دارای فرزند بودند نگرش سهل گیرانه تری نسبت به طلاق داشتند و متغیر حمایت اجتماعی تاثیر مستقیم بر نگرش زنان نسبت به طلاق داشته است بدین معنا که با افزایش حمایت اجتماعی زنان ، نگرش آنان به سمت پذیرش بیشتر طلاق را شاهد بودیم و دارا بودن فرزند در رگرسیون چندگانه قادر به پیش بینی نگرش زنان نسبت به طلاق بوده است .
ملخص الجهاز:
پيشينه خارجي نتايج تحقيق هوبر و همکاران (١٩٩٨)با عنوان روند در جامعه شناسي خانواده نشان مي دهد تغيير نگرش در مورد نقش هاي خانوادگي و اجتماعي زن و شوهر در نتيجه تغيير هنجارهاي مربوط به الگوي خانواده سنتي (مرد نان آور و زن خانه دار)يکي از عوامل موثر بر افزايش طلاق به شمار مي رود(١٩٩٨ etal&Huber )آماتو و راجرز (١٩٩٩)در تحقيق خود با عنوان آيا نگرش نسبت به طلاق بر روي کيفيت زندگي زناشويي تاثير مي گذارد؟ بيان مي کنند که نظريه مبادله پيش بيني مي کند که افرادي که اتخاذ مطلوب تري نسبت به طلاق دارند منابع کمتري را در ازدواجشان سرمايه گذاري مي کنند در نتيجه موجب فرسايش کيفيت زندگي زناشويي مي شوند.
فرضيه چهارم به بررسي تاثير داشتن و يا نداشتن فرزند بر نگرش مردان نسبت به طلاق مي پردازد که مقدار ضريب استاندارد به دست آمده ٠/١٩٩- و سطح معناداري ٠/٠٠٦ مي باشد بنابراين فرضيه مورد نظر تائيد مي شود و رابطه معنادار و معکوسي بين دو متغير وجود داشته بدين معنا که مرداني که داراي فرزند هستند نگرش سخت گيرانه تر نسبت به طلاق دارند.
7. One-Sample Kolmogorov-Smirnov Test 175 در فرضيه نهم تاثير حمايت اجتماعي زنان بر نگرش آنان بر طلاق مورد بررسي قرار گرفت و با استفاده از آزمون رگرسيون تک متغيري ، ضريب استاندارد به دست آمده ٠/١٩٤ و سطح معناداري ٠/٠١ مي باشند بنابراين فرضيه مطرح شده تائيد مي گردد و رابطه معئادار و مستقيم بوده بدين معنا که زناني که از حمايت اجتماعي بالاتري برخوردارند نگرش سهل گيرانه تري نسبت به طلاق دارند.