خلاصة:
این جستار بازخوانی نظریه شیخ اعظم انصاری در حقیقه البیع بر محور
منطق اعتباریات است و لذا باشیوهای تحلیلی و توصیفی و با استفاده از
منابع فقهی و اصولی به روش کتابخانهای به بررسی امتیاز نظریه شیخ
انصاری وبازیابی ظرائف نظریه آیشان در حقیقه البیعء بررسی تعاریف مشهور
ازحقیقت آلبیعء بررسی علل عدول شیخ انصاری از تعاریف مشوهور وبیان
نوآوری شیخ انصاری در تبیین حقیقت البیع پرداخته است تا محصلین و
پژوهشگران با خوانش جدیدی بر مبنای منطق اعتباریات پیرامون آراء شیخ
انصاری آشنا شوند و باب جدیدی در عرضه شرح و تعلیق برآراء شیخ انصاری
در محور بیع و معاملات مفتوح گردد؛ و در نهایت عدم مراعات ضوابط منطق
اعتباریات اگر چه به نحوی ارتکازیعلت این معنا باز شناسی شده است.
ملخص الجهاز:
به این ترتیب شیخ انصاری برکسانی که بیع را به فعل بایع و مشتری تعریف کرده اند خرده میگیرند که خلط ماهیت بیع و مصداق بیع کرده اند؛واز همین جا است که بر کسانیکه بیع رابه تملیک بایع معنا کرده اند ولی به شرط تعقب به قبول مشتری ایراد گرفته اند مبنی بر اینکه گرچه از استعمال لفظ بیع سبب تبادر ایجاب وقبول است؛ اما مخفی نماند که این تبادر به قرینه بیع مثمر است چرا که شخصی که خبر می دهد بواسطه لفظ بعت طبعا خبر از بیع محقق می دهد واین در حالی است که در مقام تعریف بیع دغدغه تحقق بیع اساسا مطرح نیست وصرفا تصور بیع مورد نظر است واین معنا در وعاء اعتبار به انشاء در قبال خارجیت ترجمه می شود؛ لذا جناب شیخ در مقام تعریف بیع و بیان نظریه مختار اکتفاء به تملیک انشائی کرده اند.
به این ترتیب تعریف بیع به انتقال از قبیل تعریف سبب به مسبب خواهد بود ،به عبارت دیگر عرف و عقلا برای وصول به مقاصد خود دست به اختراع اسبابی میزنند که مسببات آنها مطابق با اغراض عقلا میباشد از جمله مهمترین اغراض عقلا انتقال ملکیت است برای این مسبب اسباب گوناگونی نزد عقلا تعریف شده است که هریک نوع خاصی از انتقال ملکیت را تامین میکند ،یکی از آن اسباب بیع است ،پس باید در تعریف بیع باید به ساختار درونی بیع و ماهیت خاص بیع پرداخته شودو صرف استفاده از انتقال با عمومیتی که معنای آن دارد در مقام شناخت ساختار بیع خالی از ره یافت خواهد بود ؛لذا تعریف بیع به آنچه مغایر بیع است و خارج از حقیقت بیع است ،تعریفی به لازم اعم خواهد بود و نمیتواند پرده از ماهیت خود بیع بردارد لذا جناب شیخ انصاری عدول از این تعریف را امری واضح انگاشته ، نه تنها خود بلکه عدول شهید اول در دروس ،محققدر مختصر النافع و فاضل مقداد در تنقیح را نیز مستند بر همین وضوح دانسته اند.