خلاصة:
یکی از مهمّترین رویکردهای روانشناسی نقد ادبی معاصر، بررسی آثار ادبی از منظر کهنالگویی یونگ است. کهنالگوها مجموعهای از تجربیّات، افکار غریزی و رفتارهای مشترک نسل بشری است که نمود آن را میتوان در طول تاریخ به شکل رقص، آیینهای جمعی و مذهبی، آثار ادبی و هنری مشاهده کرد. یکی از مهمّترین کهنالگوها از نظر یونگ کهنالگوی سایه است. سایه هرآن چیزی است که فرد از تایید آن در مورد خودش سر باز میزند و همیشه از سوی آن تحت فشار است. این کهنالگو مسبب بروز رفتارهـای ناخوشـایند و نمود افکـار، خواسـتههای ناپسند اجتماعی است که در مواقـع ضـعف و بحران ظاهر میشود و عدم توفیق در شناخت آن گاهی بشر را به نابودی مـیکشـاند. در این میان قصّههای عامیانه به عنوان اصلیترین بستر نمود باورها و اعتقادات جمعی اقوام، مهمّترین منبع معتبر برای بررسی کهنالگوها و باورهای جمعی شناخته میشود که به صورت سینه به سینه و نسل به نسل روایت شده و به دست ما رسیده است و میتوان از خلال آن به ریشهها و عمق باورها و سنن جمعی یک قوم دست یافت. از این رو در این مقاله نویسندگان با انتخاب 50 داستان از قصّههای عامیانه و تحلیل آنها از منظر کهنالگویی، به بررسی نمود و رویکرد کهن الگوی سایه در آنها پرداختهاند. این داستانها همگی از ویژگی مهمّ ما در داستان بودن برخوردارند. به طوری که ساختار و محتوای آنها قابل تعمیم به قصّههای دیگر است. در این پژوهش با بررسی میزان بسامد و بازتاب کهن الگوی سایه مطابق نظریۀ یونگ مشخّص شد که در متن قصّهها دو بعد مثبت و منفی سایه به شکل 9 تیپ با کارکردهای مختلف حضور دارد.
ملخص الجهاز:
جامعة آماری جامعة آماری این مقاله 50 داستان عامیانه زیر است: آقاحَسنُك/ باغ سیب/ برگ مروارید/ بلبل سرگشته/ پرنده آبي/ پریزادان درخت سیب/ پسرشاه پريون/ پسرصياد/پيرهني/ تنبلو/ حسن خاكباز/حسن كچل/ حسين كوچيكو/خفتهخمار و بیبیمهرنگار/ آه/ جمجمه/ درويش و حاتم طايي/ دختر شهر چین/ دختر گلستان عرب/ دختر ماهیفروش و لنگه کفش/ دختر نارنج و ترنج/ درويش و دختر پادشاه چين/ دیو دختر/ روباه زمردی/ زنگی و زرنگی/ شاهزاده ابراهیم و شاهزاده اسماعیل/ شاهزاده ابراهیم و فتنۀخونریز/ غلام ديوزاد/ غول و آدم دو سر/ آهووك/ علي كچل/ كچل گاوچران و دختر كدخدا/ كره دريايي/ كره سياه/كل واليخان/ گل به صنوبر چه کرد؟/ گل خندان/ گل قهقهه/ متل سیمرغ/ محبت علي/ ملک محمد که تقاص برادرش را از دختر بیرحم گرفت/ ملک محمد و طلسم دختر شاپور/ ملك جمشيد و ديب سيب دزد/ ملك محمد و ديو يك لنگو/ ميرنسا/ نمكي/ نيمنخودك/ وادنبال بخت/ هفت درخت سپيدار 1- انواع سایه در قصّههاي عامیانه در قصّههاي عامیانه بررسی شده میتوان دو بعد مثبت و منفی سایه را مشاهده کرد که خود را به شیوههای بسیار متفاوتی آشکار میسازد.
کارکرد سایه با نمود دیو در این داستانها به عنوان جداکننده آنیما و آنیموس و رباینده آنیما (قصّه ملک جمشید و دیب سیب دزد، تنبلو)، برهم زننده تعادل زندگی قهرمان و عامل سفر (قصّه دختر دیوزاد) و در شکل مثبت به عنوان یاریگر قهرمان (دختر پادشاه چین) شناخته میشود.
در بین قصّههاي بررسی شده در 6 داستان (حسن خاکباز، به دنبال بخت، کل والی خان، پیرهنی، ملک محمد و طلسم دختر شاپور و روباه زمردی) کارکرد سایه به صورت تأخیر در فرایند فردیت دیده میشود.