خلاصة:
این مطالعات و اقداماتی که پس از بررسی در یک چهارچوب حقیقی انجام و جمعبندی نمودهایم، چشمانداز و وارسی واقعی هست به یکی از شایعترین مشکلات دانشآموزان یعنی اختلال نافرمانی. این مهم را طی این فعالیت اقدام پژوهانه، مرتبط با دانشآموز پسر پنجم دبستان صورت دادیم که در ادامه خدمتتان شرح میدهیم. روشی که در این مورد در نظر گرفتهایم، روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. در این پژوهش مخاطب اصلی بررسیها، تحقیقات و فعالیتها، دانشآموز کلاس پنجم دبستان میباشد که به نوعی به اختلال نافرمانی و رفتارهای مقابله جویانه مبتلا میباشد. میتوان گفت اختلال نافرمانی و رفتارهای مقابلهای، به طورکلی بیماری نیست، بلکه یک ویژگی شخصیتی در افراد گوناگون است. اما اگر شدت پیدا کند و زندگی فرد و روابط او را مختل نماید، به عنوان بیماری شناخته میشود که تشخیص آن به عهده روانشناس مربوطه و روانشناسان بالینی است. دانشآموزان مبتلا به این اختلال، به طور مداوم از ظاهر جسمی خود برای جلب توجه دیگران استفاده میکنند و گفتار و رفتار بیپروا، مقابلهای و اغواگرانهای دارند. این افراد میل دارند روابط را صمیمانهتر از آنچه که بطور واقعا هست، تلقی کنند.
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت لجباز یا نافرمان، معمولا هنگامی که تحسین، توجه یا تایید کافی را دریافت نمیکنند، ممکن است بینهایت عصبانی و یا غمگین شوند و کج خلقی یا طغیان خلقی از خود نشان دهند و با هرگونه رفتار طرف متقابل به انجام رفتارهای خودساخته و تصنعی جهت نافرمانی اقدام کنند. در نهایت آنچه که به آن دست پیداکردیم، یافتهها و نتیجهگیریهایی بود که به نقش و تاثیر مربیهای مستقیم و غیرمستقیم دانشآموز اشاره دارد، اینکه تعاملات سالم بین والدین و مدرسه، نقشی تعیینکننده در شکلگیری توانایی سازگاری با دیگران در دانشآموز را دارد. محیط ناامن خانواده و برخوردهای نادرست، زننده و طردکننده والدین در بروز این نوع اختلال و نافرمانی تاثیرگذار است و نتایج نشان میدهد در اصلاح مشکلات این دانشآموز توجه چند جانبه به خود فرد، خانواده، محیط آموزشی، همسالان او و جامعه حائز اهمیت میباشد.
ملخص الجهاز:
با توجه به اينکه کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال نافرماني مقابله اي و خودنمايي، در مهارت هاي اجتماعي و پيشرفت تحصيلي ضعيف هستند و مشکلات رفتاري بيشتري دارند و به علت رفتارهايي که دارا ميباشند ممکن است در معرض طرد گروه همسالان و آموزگاران قرار بگيرند و اين امر علاوه بر اينکه بهداشت روحي و رواني دانش آموز را دچار آسيب ميکند، باعث ميشود از لحاظ تحصيلي نيز دچار دلزدگي و نا اميدي شوند، لذا در صورت تشديد اين اختلال و عدم مهار آن ، چه در مدرسه و چه در خانه ، به نوبه خود رفتار سوء را گسترش داده و اگر به وضعيتي مزمن تبديل شود مي تواند در روابط بين فردي و عملکرد تحصيلي دخالت کرده و موجب شود فرد يا فاقد دوست بشود و يا روابط دوستانه او را ارضا نکند و از اين جهت دچار ضعف در برقراري رابطه با ديگران ، خودپنداره ضعيف ، درماندگي آموخته شده و پرخاشگري خواهد شد.
با استناد به مطالب مذکور و مطالعات صورت گرفته ، شواهد موجود در مدرسه نشان ميدهد دانش آموز مورد مطالعه ، داراي اختلال خودنمايي و نافرماني مقابله اي مبني بر خشونت ، زودرنجي، عصبانيت ، قشقرق کردن ، از کوره در رفتن و لجبازي ميباشد و مي توان بيان کرد در دستور کار قرار دادن برنامه آموزش مهارت هاي اجتماعي و خودکنترلي وي ميتواند در موقعيت هاي متفاوت در برابر بزرگترها مثل والدين ، معلمين ، خواهر، برادر، مدرسه و ديگران ، مؤثر در تغيير و بهبود بخشي وي شود و اين دانش آموز بر هيجانات خود فائق بيايد.