خلاصة:
در این پژوهش پس از معرفی مؤلفههای گفتمانکاوی وندایک به تعیین و توضیح عمدهترین موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی هوشنگ ابتهاج در غزلیاتش و سپس به واکاوی گرایشهای سیاسی و اجتماعی وی براساس نظریات وندایک پرداختهشده است. براساس یافتههای پژوهش از میان چهار ضلع مربع ایدئولوژیک وندایک، بیان و تأکید بر اطلاعات حاوی نکات مثبت درباره گفتمان خودی، و بیان و تأکید بر اطلاعات حاوی نکات منفی درباره قطب دیگری، در قالب مؤلفههایی چون: توصیف، واژگانگرایی، بزرگنمایی، تعمیمبخشی، کنایه و... اساس موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی ابتهاج را شکل میدهد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی، و دادههای پژوهش با بهرهگیری از تحلیل و تفسیر محتوا به روش کتابخانهای بررسی قرار شدهاست.
A deep understanding of literary texts strongly depends on understanding the factors that contributed to their creation. One of these factors is how an author is inspired by the intellectual poetics of other literary figures. The present study seeks to use a functional linguistic framework to investigate the influence of Shahriar’s language and mind on Hooshang Ebtehaj’s ghazals and closely analyze the latter’s tendency towards Shahriar’s poetic style. These influences can be divided into three types: imitative (based on repetition), combined (based on repetition and intra-process change), and interpretative (based on repetition and extra-process change). Our findings suggest that Ebtehaj tends towards change and creativity instead of mere imitation. The factors contributing to Ebtehaj’s inspiration from Shahriar’s poetics include his love of Shahriar and his works, the popularity of Shahriar’s works, and the role of audience as well as the historical context.
ملخص الجهاز:
ايدئولوژي اصلي غزل بر انتقـاد از سـتمگريهاي عـاملان کودتـا معطوف است که به سقوط دولت مصدق و سيطره شب استبداد منجر شده اند؛ اما سايه بـه شکل غير مستقيم مردم جامعه را نيز نقدميکنـد؛ چـرا کـه آنـان در رويـارويي بـا عوامـل براندازي حکومت مصدق و کشتارهاي پس از آن منفعل هستند و جامعـه (جويبـار) را از هر گونه اعتراض و واکنش تهي کرده اند.
شاعر در برابر گفتمان خودي با بهره گيري از روش کنايه ، تعريض و کـاربرد جمـلات پرسشي در معني غير واقعي آن به عتاب ، سرزنش و توبيخ مردم جامعه اي مـيپـردازد کـه شاهد سقوط دولت مصدق هستند و هيچ اقدامي انجام نميدهند و آنان را به حاشيه ميراند و حتي از مخاطب قرار دادن آنان تن ميزند و به شيوه تک گوييدروني (مونولـوگ ) خـود را مورد خطاب قرار ميدهد؛ در عين حال با توجه به اينکـه «وجـه پرسشـي عـدم تحقـق همراه با درخواست را ميرساند» (وحيديان کاميـار،١٣٠:١٣٧٩) و شـاعر نيـز از ايـن وجـه بـه فراواني استفاده کرده است (٧ بـار) ميتوان چنين برداشت کرد که ضـمن انتقـاد از مـردم بـه طور ضمني، آنان را به تفکر نسبت به آنچه رخ داده است و حرکت و اقدام عليه حاکميـت شاه تشويق ميکند؛ چرا که در بوطيقاي انديشگاني ابتهاج و براسـاس پايبنـدي بـه اصـول حزبي که وي بدان معتقد است (کمونيسم )، مردم بايد در متن هر گونـه تحـول سياسـي و اجتماعي قرارداشته باشند.