خلاصة:
اثبات گرایی وجه غالب در تاریخنگاری عصر جدید بوده و هم خدماتی برای علم تاریخ کرده و به علمی تر شدن آن کمک نموده وهم تبعات منفی به همراه داشته است. تاریخ نگاری اثبات گرایی در پی تحمیل روش شناسی علوم تجربی بر علوم انسانی بود و به وحدت روششناختی معتقد بود و میگفت تمام روشها و اسلوبی که در علوم تجربی به کار میرود باید در علوم انسانی هم استفاده و تاریخ وقتی علم است که از آن روشها استفاده کند. در ایران هنوز نگرش اثبات گرایی حا کم است. امروزه اصول اساسی این نگرش در عرصه علوم انسانی و اجتماعی به ویژه اصل همانندی انسان و طبیعت و امکان شناخت آن ها با روشهای یکسان و به خصوص سلطه غرب محوری در مطالعات انسانی و اجتماعی آن مورد انتقاد جدی برخی مکاتب جامعه شناسی غرب قرار گرفته است. این روش دربدو ورود به ایران دردهه 1340 پیامدهای مثبتی به همراه داشت و سبب گردید رویکرد حقوقی بر مطالعه پدیده های سیاسی کاهش یابد و رویکرد جامعه شناسی تا انداز ه ای جایگزین آن گردد. اماتسلط آن باعث گردید عالمان علم سیاست به بیان نظریه های اجتماعی و سیاسی مربوط به جوامع غربی بپردازند و به تلاش برای شناخت جامعه ایرانی کمتر دست بزنند یا شناخت خود را از جامعه ایرانی در چارچوب همان نظریه غربی تیوریزه کنند. نتیجه این راهبرد دور ماندن علوم اجتماعی و علوم سیاسی از واقعیات تحولات سیاسی در ساخت دولت و جامعه ایرانی ، وضعیتی که می توان آن را انزوای سیاسی و اجتماعی علوم اجتماعی به طور عام و علم سیاست به طورخاص دانست. تا کنون پدیده های اجتماعی و سیاسی در ایران با نظریات مبتنی بر رویکرد فوق به علت حاکمیت گستره آن بر علم جدید مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این زاویه دید، پیامدهای خاصی در بررسی تاریخ فکری و سیاسی ایران داشته است.
Positivism has been the dominant feature in the historiography of the new era, and it has served the science of history and helped to make it more scientific, and it has brought negative consequences. Positivist historiography sought to impose the methodology of experimental sciences on human sciences and believed in methodological unity and said that all the methods and styles used in experimental sciences should be used in human sciences and history. When it is science that uses those methods. In Iran, the attitude of positivism is still low. Today, the basic principles of this attitude in the field of humanities and social sciences, especially the principle of the similarity of man and nature and the possibility of knowing them with the same methods, and especially the dominance of the West in its human and social studies, have been seriously criticized by some schools of sociology in the West. Is. This method had positive consequences when it entered Iran in 1340 and caused the legal approach to the study of political phenomena to decrease and the sociological approach to some extent replace it. Its dominance made political science scholars express social and political theories related to Western societies and try to understand Iranian society less or theorize their understanding of Iranian society within the framework of the same Western theory. The result of this strategy is that social sciences and political sciences stay away from the realities of political developments in the construction of the Iranian government and society, a situation that can be considered the political and social isolation of social sciences in general and political science in particular. So far, the social and political phenomena in Iran have been discussed and investigated with theories based on the above approach due to its dominance over the new science. This point of view has had certain consequences in examining the intellectual and political history of Iran.
ملخص الجهاز:
تاريخ و تاريخ نگاري در دوره معاصر تحت تاثير بينش ها، روش ها و مکاتب تاريخ نگاري نوين غربي قرار گرفت ؛ اما به دليل برخي از برداشت هاي ناقص از مباني نظري و روشي مکاتب فکري نوين در کشور ما و همچنين مواجهه غير انتقادي اين روش ها باسنت تاريخ نگاري کلاسيک جاافتاده در نزد پژوهشگران تاريخ اين مرز و بوم ترکيبي نامتجانس در تاريخ نگاري ما ظهور کرد که نتيجه آن بحران روش در پژوهش هاي تاريخي امروز ما شده است .
با پيدايش نظرياتي مانند پوزيتيويسم و ماترياليسم و ديالتيک ، مباني نظري لازم براي واردکردن روش شناسي علمي به علوم اجتماعي و ايجاد حرکتي به سوي علمي کردن مطالعات تاريخي تدارک شد؛ اما اين تلاش ها به دليل محور بودن روش مطالعه تاريخ به ندرت به موفقيت دست يافت .
آدميت در پيشگفتار کتاب «ميرزا آقاخان کرماني» تأکيد ميکند: «مرا دو انگيزه اصلي به کار تحقيق علمي در تاريخ افکار جديد ترغيب کرد يکي اينکه پيش از اين هيچ تحقيقي در اين مقوله انتشار نيافته بود و انگيزه دوم تجربه جامعه هاي مختلف مشرق بود در نحوه خاصه اقتباس بنيادهاي مدني آنکه به نظر من ارزنده ترين مظاهر متعلقات مدنيت انساني را مي سازند»(آدميت ، ١٣٨٩: ٥).
روش تحقيق آدميت به گفته خود شيوه آزموده در پژوهش هاي تاريخي است که از ديدگاه متفکران تاريخ و صاحب نظران دانش سياسي و اجتماعي، ممتاز شمرده شده و مورد اعتبار است ميتوان از آن به عنوان تاريخ نگاري تحليلي- انتقادي نام برد.
آدميت مورخ انديشه هاي جديد اجتماعي و سياسي ايران است و مجموع آثار او در واقع بيان اين تاريخ ميباشد.