خلاصة:
درک معنا و پیام قویم آیات قرآن منوط به فهم واژگان و مصطلحات بکار رفته در آن است. یکی از این اصطلاحات که ناظر برسنتی جاهلی است؛ نسیء است که قرآن آن را باطل اعلام نموده است. مروری بر منابع تفسیری و لغت نشان میدهد؛ حقیقت و فرایند این مفهوم برای قرآن پژوهان مسلمان در ابهامات بسیاری قرار دارد. این پژوهش با هدف جبران این خلأ مطالعاتی، با تکیه بر دانش تقویم شناسی و به روش توصیفی تحلیلی سعی بر کشف زاوایایی پنهان از این سنت منسوخ جاهلی دارد. بدین منظور ضمن بررسیهای تفسیری- لغوی با تحقیق در سابقه یادگیری و استفاده از تقویم در بین اعراب عصر نزول، کبیسه گیری را خاطر نشان کردهایم و با محاسبه و جدول نشان دادهایم که آنان چگونه و بنا بر چه اهدافی از «تقویم شمسیقمری» استفاده میکردند که گاه منجر به سیزده ماهه شدن سال و جابهجایی حج و دیگر ماههای حرام میشد به گونهای که درازای هرسی وسه سال، دو یا سه سال ذیالحجة دوباره به جای خود برمیگشت. همچنین کوشیدهایم دلیل تحریم قرآن را با توجه به اهداف و تبعات این سنت، تحلیل کنیم.
Understanding the meaning and strong message of Quranic verses depends on understanding the words and terms used in it. One of these terms that is an ignorant observer; It is a tradition that the Qur'an has declared invalid. It shows a review of interpretative sources and vocabulary; The truth and process of this concept are in many uncertainties for Muslim Quran scholars. With the aim of filling this research gap, relying on the knowledge of calendrology and descriptive analytical method, this research tries to discover the hidden angles of this outdated Jahili tradition. For this purpose, in addition to interpretative-lexical investigations, we have noted the leaping and using calculations and tables, how and according to what goals they used They used the "solar-lunar calendar" which sometimes led to thirteen months of the year and the shifting of the forbidden months in such a way that every three years, two or three years of Dhul-Hijjah were replaced again. He was coming back. We have also tried to analyze the reason for banning the Quran according to the goals and consequences of this tradition.
ملخص الجهاز:
معناي لغوي نسئ عموم کتب لغت ، ماده اصلي اين واژه را از نسأ و معناي اصلي آن را به تاخير انداختن چيزي از وقتش دانسته و نسيء در آيه را به معني تاخير بعضي ماههاي حرام توسط عرب بر شمرده اند (طريحي، ١٣٧٥ش ، ٤١٤/١؛ فراهيدي، ١٣٦٨ش ، ٣٠٦/٧؛ مصطفوي، ١٣٦٨ش ،١٢ /٩٢؛ ابن دريد، ١٩٨٨م ،٢ /١١٠٥) ؛ راغب و ابن منظور نيز نيز ريشه آن را از النس ء به معني تاخير در وقت ميدانند (راغب ،١٤٣٠ق ، ٥١١/ ابن منظور، ١٤١٤ق ، ١/ ١٦٧)، برخي لغويون علاوه بر معني تاخير، معني کنار گذاشتن ، اهمال و بياعتنايي را نيز ذکر کرده اند (فراهيدي، ١٣٦٨ش ، ٣٠٦/٧؛ قرشي، ١٤١٢ق ، ٧/ ٥١؛ طريحي،١٣٧٥ش ، ١/ ٤١٥) نسيء در تفاسير عموم تفاسير مختلف شيعه و سني نيز، ضمن لغت شناسي و بيان معني لغوي به همان معناي تأخير انداختن ، در تبيين نسيء به عادت مرسوم عرب جاهلي در جا به جا کردن و تأخير ماههاي حرام و تغيير دادن جاي ماههاي حرام ، اشاره کرده و بيان کرده اند که مشرکان ، حرمت ماهي نظير محرم را به خصوص ، به ماهي که حرمت نداشت همانند صفر به تأخير ميانداختند چرا که دست کشيدن از جنگ و غارتگري در سه ماه متوالي بسيار برايشان سخت و طاقت فرسا بود، اما توضيح بيشتري راجع به اين عادت و شيوه مرسوم نميدهند (قمي، ١٤٠٤ق ، ٢٩٠/١؛ طوسي، ١٤١٣ق ، ٥/ ٢١٦؛ سيد قطب ،١٤١٢ق ، ٣/ ١٦٥٠؛ ابن عاشور، بي تا، ١٨٩/١٠؛ عروسي حويزي، ١٤١٥ق ، ٢/ ٢١٧؛ مقاتل بن سليمان ، ١٤٢٤ق ، ٢/ ٤٦؛ زمخشري، بي تا، ٢/ ٢٧٠) برخي مفسرين علاوه بر بيان مطالب قبل ، رواياتي ذکر ميکنند که در اين روايات تبيين و وجه بيشتري از اين عادت مرسوم وجود دارد مثلا اينکه آنها اين جا به جايي را جز در ذي حجۀ انجام نميدادند يا اينکه مشرکان چنان بودند که هر دو سال در يک ماه حج بجا ميآوردند، دو سال در ماه ذي حجۀ، و دو سال در محرم و دو سال در صفر و همچنين در ماههاي ديگر، تا سال قبل از حجۀ الوداع که حج آنها در ماه ذي قعدة انجام شد يا در يک سال ماهي را حلال ميشمرند و سال ديگر همان ماه را تحريم ميکردند(طبرسي، ١٤١٥ق ، ٥٢/٥؛ فخر رازي،١٤٢٠ق ، ٤٥/١٦؛ سيوطي، ١٤٢٣ق ، ١٨٨/٤؛ مکارم و همکاران ، ١٣٧٤ش ، ٧/ ٤٠٧).